بریدههایی از کتاب بهشت زیبای خدا، حقیقت دارد
۳٫۷
(۲۳۱)
به یاد میآورم «اُم» صدایی بود که در ارتباط با خداوند دانای مطلق و قادر مطلقی میشنیدم که مهر بیقید و شرطش را به من میداد، اما هر واژهای از توصیف او عاجز است.
هدی✌
میتوانستم عظمت بینهایت خالق را حس کنم، میتوانستم ببینم که در مقایسه با او چقدر کوچکم.
هدی✌
شرایطم مشابه شرایط یک جنین در رحم مادر بود. جنین در رحم همراه با جفت بیصدایش شناور است؛ جفتی که به او غذا میرساند و واسط ارتباطش با همهجا و درعینحال واسط ارتباطش با مادری است که نمیبیند. در این مورد، آن «مادر»، خداوند بود، همان خالق، و همان سر منشائی که مسؤول پیدایش جهان و تمام موجودات آن است. به نظر میرسید هیچ فاصلهای بین من و خدایم وجود ندارد.
هدی✌
در آن دنیا نمیتوانید به چیزی نگاه کنید چرا که صرف نگاه کردن، مفهوم جدایی احساسات از هم را دارد و چنین چیزی در آن دنیا وجود نداشت. همهچیز متمایز بود، اما درعینحال، هر چیزی قسمتی از هر چیز دیگر هم بود، مانند طرحهای آمیختهی یک فرش ایرانی ... یا بال یک پروانه.
هدی✌
در مکانی که حضور داشتم، بینایی و شنوایی از هم جدا نبودند.
هدی✌
میدانم تجربهای که برای به تصویر کشیدن آن به مبهمترین و غیرقابل قبولترین شکل برای شما در تلاش هستم، واقعیترین تجربه من در زندگیام است.
هدی✌
لباس آن دختر ساده بود، اما رنگهایش ــ آبی روشن، نیلی و نارنجی روشن ــ مانند سایر عناصر آن فضا، بسیار روشن و درخشان بودند. او به من طوری نگاه کرد که اگر شما چند لحظه آن را میدیدید، صرفنظر از اینکه تا آن لحظه در زندگیتان چه اتفاقاتی رخ داده بودند، به ارزش حیات پی میبردید. نگاهش عاشقانه نبود. نگاهش دوستانه نیز نبود. نگاهی فراتر از اینها بود... فراتر از تمام شکلهای مختلف عشق بود که ما روی زمین داریم. چیزی والاتر بود و درعینحال که تمام انواع دیگر عشق را در خود داشت، واقعیتر و خالصتر از همهی آنها بود.
هدی✌
من پرواز میکردم و از بالای درختان و مزارع، رودخانهها و آبشارها و گهگاهی مردم، عبور میکردم. کودکان هم بودند. میخندیدند و بازی میکردند. مردم در حلقههایی آواز میخواندند و میرقصیدند، و گاهی سگی را میدیدم که مانند مردم، مسرور بود و بین آنها میدوید و میپرید. آنها لباسهای ساده اما زیبایی به تن داشتند و به نظرم رنگ آن لباسها، طراوتی مشابه طراوت درختان و گلهایی داشت که در دشتهای اطراف شکوفا شده بودند.
هدی✌
اگر یک مسئله بتواند ملموس و قابل اعتماد باشد، قابل قبول است. اگرنه، پذیرفته نیست.
هدی✌
میداس رکس وسیلهای پیچیده است که هزاران دلار قیمت دارد. با اینحال وقتی به آن توجه میکنید، چیزی جز یک مته نیست.
هدی✌
مغز انسان به همان اندازه که انتزاعی و اسرارآمیز است، فوقالعاده غیرانتزاعی نیز هست.
هدی✌
گفتن اینکه مردم جنوب آمریکا تا چه اندازه بر خانواده تأکید دارند، کلیشهای است، اما همانند بسیاری از کلیشهها، این مورد نیز واقعیت دارد. وقتی در سال ۱۹۸۸ به هاروارد رفتم، متوجه این شدم که مردم شمال در ابراز حقیقتی که بسیاری از مردم جنوب به آن ایمان دارند، محتاطتر هستند: اینکه خانواده شما، هویت شماست.
هدی✌
وقتی به مکانی میروید که در آن هیچ درکی از زمان وجود ندارد، به گونهای که در دنیای عادی تجربه میکنیم، توصیف دقیق حسی که دارید، تقریبآ غیرممکن است.
هدی✌
سطح گلوکز موجود در مایع نخاعی یک فرد سالم، در حدود هشتاد میلیگرم در دسیلیتر است. سطح گلوکز فردی به شدت بیمار که در معرض خطر مرگ ناشی از مننژیت باکتریایی قرار دارد، ممکن است تا حد بیست میلیگرم در دسیلیتر کاهش یابد.
هدی✌
در طولانیترین، مهیجترین و مفصلترین این توهمات، خود را در یک کلینیک سرطان در فلوریدای جنوبی یافتم. در پلهبرقی بیرون ساختمان کلینیک، هالی، دو افسر پلیس فلوریدای جنوبی و تعدادی عکاس نینجای آسیایی که روی قرقرههای کابل بودند، مرا تعقیب میکردند.
رویاهای مُرده
فضای فیزیکی، با وجود اینکه واقعی به نظر میرسد، محدود نیز هست. ابعاد جهان مادی، در قیاس با قلمرو معنوی آن یعنی هوشیاری ــ که برخی آن را نیروی زندگی مینامند ــ هیچی بیش نیست.
این جهان عظیمتر، به هیچوجه در دوردستها نیست؛ درواقع، دقیقآ همینجاست ــ درست همینجایی که من در حال تایپ کردن این جمله هستم و درست همانجایی که شما در حال خواندن آن. این جهان، از لحاظ فیزیکی در دوردستها نیست اما به زبان ساده، فرکانس متفاوتی نسبت به دنیای مادی ما دارد. این جهان غیرمادی دقیقآ هماکنون همینجاست، اما ما از آن آگاه نیستیم چرا که به بخش اعظم فرکانسهای آن دسترسی نداریم. ما در فضا و زمانی آشنا و در چارچوب محدودیتهای خاص اندامهای حسی و نیز محدودیتهای ادراکی، زندگی میکنیم. این ابعاد، درحالیکه بسیاری چیزها برای کنکاش دارند، به ما اجازهی دسترسی به سایر ابعاد گیتی را نمیدهند.
m est
به نظر خودم یک پزشک خوشخو و البته شکاک در مسائل معنوی بودم، اما حال دیگر باور دارم که بیشتر افراد شکاک، درواقع اصلا شکاک نیستند چرا که اگر کسی به معنای واقعی کلمه شکاک باشد، باید آنچه را به آن مشکوک است، عملا بیازماید و با جدیت بررسی کند.
m est
برای آنهایی که هنوز در دام شکگرایی علمی هستند، کتاب ذهن تحولناپذیر: روانشناسی در قرن بیست و یکم را که در سال ۲۰۰۷ منتشر شده است، پیشنهاد میکنم. شواهد هوشیاری خارج از جسم، در این تحلیل علمی بسیار دقیق، به خوبی مطرح شدهاند. کتاب ذهن تحولناپذیر شاهکاری از یک گروه معتبر، یعنی واحد مطالعات ادراکی دانشگاه ویرجینیا است. در این کتاب، بررسی جامعی از اطلاعات مرتبط ارائه شده و نتیجهی آن کاملا شفاف است: این پدیدهها واقعی هستند و اگر بخواهیم به حقیقت وجودیمان پی ببریم، باید سعی در درک ذات آنها داشته باشیم.
کاربر ۳۴۸۸۷۷۰
انسان باید به دنبال آنچه هست باشد، نه آنچه تصور میکند باید باشد.
آلبرت آینشتاین
mohammad mp
چندین سال است که دربارهی تجربهام صحبت کرده و با اشخاص دیگری که تجربیات نزدیک به مرگ داشتهاند ملاقات میکنم. میدانم که عبارت عشق بیقید و شرط به دفعات در بین چنین افرادی رد و بدل میشود، اما چند نفر از ما میتوانیم معنای واقعی آن را درک کنیم؟
البته میدانم که چرا این عبارت بیشتر و بیشتر مطرح میشود. دلیل آن این است که بسیاری افراد دیگر نیز آنچه را من دیده و تجربه کردهام، دیده و تجربه کردهاند. اما این اشخاص نیز وقتی به زندگی زمینی خود بازمیگردند، برای بیان افکار و تجربیاتشان فقط میتوانند از کلمات استفاده کنند، اما آنچه آنها تجربه کردهاند قابل توصیف با کلمات نیست. این کار شبیه تلاش برای نوشتن یک رمان با تنها نیمی از حروف الفبا است.
mahdie
حجم
۱۵۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
حجم
۱۵۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
قیمت:
۲۵,۰۰۰
۲۰,۰۰۰۲۰%
تومان