اما چرا شمار افرادی که بهنحوی ریشهای از زندگی خود در ذیل نظام سرمایهداری ناخرسند هستند تا این حد اندک است؟ چرا آنان نسبت به امکانهای جدید و بهتر، در افقی ورای مرزهای نظام سرمایهداری، غافل ماندهاند؟ پاسخ مارکوزه این است: چون اذهان تودهها در کنترل نیروهای تولید سرمایهداری از طریق رسانههای تودهای است، رسانههایی که مردم را «سرگرم» نگاه میدارند و در همان حال هرگونه فکر و اندیشهٔ حقیقتاً انقلابی را حذف میکنند. بهنحوی بطئیتر و زیانبارتر، آگاهی آنان طوری کنترل شده است که آنان را بر روی انتخاب بین کالاهای مصرفی مختلف، بین وسایل و ابزارکهای بیشمار، متمرکز نگاه دارد، کالاها و وسایلی که، به گفتهٔ مارکوزه، همه مثل هم بودند. ذهنهایی که اینگونه مشغول شده باشند از مسئلهٔ حقیقی منحرف میگردند: وقوف نسبت به این امر که انسانها میتوانند هم کمتر کار کنند و هم خودشان نیازها و خرسندیهای خودشان را تعیین نمایند.
Shayan Mohammadi
اینکه فردگرایی و خودخواهی در حال نابودن کردن هرگونه درکی از هدف و مقصود جمعی است؛ اینکه کار رفتهرفته معنا و مفهوم خود را از دست میدهد؛ اینکه زنان و مردان مسحور کالاهای مصرفیای شدهاند که در واقع به آنها احتیاجی ندارند؛ اینکه بازار بینالمللی با نابود کردن فرهنگهای تاریخیِ خاص، چیزی بهغیر از یک معجون بیبو و خاصیت یا نوعی نیهیلیسم لذتپرستانه باقی نمیگذارد؛ اینکه اشاعهٔ ارزشهای بازار رفتهرفته موجب تضعیف همان سنتها و نهادهایی شده است که سرمایهداری بدانها متکی است؛ اینکه امروزه ما به منتهای رشد خود از حیث امکانات تکنولوژیک رسیدهایم؛ اینکه ثروتمندان ثروتمندتر شدهاند در حالی که فقرا فقیرتر گشتهاند و اینکه به همهٔ این دلایل و دلایل بیشتر، نظام سرمایهداری در بحران است
lordartan
در تصویر ترسیمشده از جامعهٔ خوب در سنتهای کلاسیک یونانی و مسیحی، سنتهایی که همچنان در حیات فکری قرن هجده و پس از آن پرنفوذ باقی ماندند، جایی یا جای چندانی برای تجارت و سودطلبی وجود نداشت.
someone