بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب قلعه حیوانات | صفحه ۱۲ | طاقچه
کتاب قلعه حیوانات اثر جورج اورول

بریده‌هایی از کتاب قلعه حیوانات

نویسنده:جورج اورول
انتشارات:انتشارات پر
امتیاز:
۴.۵از ۴۹۳ رأی
۴٫۵
(۴۹۳)
آدم‌ها شبیه خوک‌ها بودند و خوک‌ها شبیه آدم‌ها!
Ali_3219
نمی‌توانستند تشخیص دهند که کدام‌یک حیوان است و کدام‌یک انسان! دیگر ممکن نبود که یکی را از دیگری تمیز دهند. آدم‌ها شبیه خوک‌ها بودند و خوک‌ها شبیه آدم‌ها!
nastaran M
در حقیقت معیاری نداشتند که زندگی خود را با آن مقایسه کنند. فقط آمار و اعداد اسکوئیلر بود که به آن‌ها نشان می‌داد که همه‌چیز روزبه‌روز بهتر از قبل می‌شود و این مسئله همچنان برای حیوانات نامفهوم بود و کم‌کم می‌فهمیدند که هیچ راهی برای حل مشکلات‌شان وجود ندارد و این در شرایطی بود که آن‌ها اصلاً فرصت تفکر نداشتند.
Aliteywb
تو نمی‌توانی به بزرگی کارمان پی ببری؟ همین زمینی که روی آن ایستاده‌ایم در تصرف دشمن بود ولی الآن به لطف دوست‌مان ناپلئون کل آن را پس گرفته‌ایم. - یعنی ما چیزی که قبلاً داشتیم را دوباره پس گرفتیم! - بله، این است معنای پیروزی.
shaparak
حیوانات به طرز مبهمی احساس ناراحتی می‌کردند. ارتباط نداشتن با بشر، معامله تجاری نکردن و پول به کار نبردن. مگر این‌ها جزو تصمیمات اولین جلسه فتح‌شان نبود!؟
usofzadeh.ir
ناپلئون اهمیتی به کمیته‌کاری اسنوبال نمی‌داد و می‌گفت: - تربیت جوانان ارزشش بیشتر از کارهایی است که برای بزرگسالان انجام می‌دهیم.
usofzadeh.ir
ناپلئون درشت‌هیکل با قیافه‌ای خشن و اعتمادبه‌نفس بالا سخنور خوبی نبود، اما به این معروف بود که به زور حرفش را به کرسی می‌نشاند، اما اسنوبال خوک پرهیجان و بانشاطی که هنر سخنوری‌اش را نشان داده بود، ولی استقامت رأی ناپلئون را نداشت. بقیه خوک‌های مزرعه خوک‌های پرواری بودند و معروف‌ترین آن‌ها خوک کوچک و چاقی به نام اسکوئیلر بود که گونه‌هایی برآمده و چشمانی براق داشت. حرکات او تند و چابک بوده و صدای رسایی داشت. اسکوئیلر سُخنرانی زِبردست بود که وقتی درباره مشکلی بحث می‌کرد، طوری از سویی به سویی می‌رفت و دُمش را با سرعت تکان می‌داد که باعث می‌شد همه را مجاب کند و بقیه در موردش می‌گفتند که او قادر است سیاه را سفید جلوه دهد.
usofzadeh.ir
سه شب بعد از آن جلسه، میجر پیر در آرامش و در عالم خواب مُرد و جسدش را پایین باغ میوه به خاک سپردند. این رویداد در اوایل ماه مارس اتفاق افتاد. تا سه ماه بعد مبارزات پنهانی زیادی در حال رخ دادن بود. سخنرانی آن شب میجر به حیوانات زیرک‌تر مزرعه دید تازه‌ای داده بود. آن‌ها نمی‌دانستند شورشی که میجر گفته بود، کی جامهٔ عمل به خود خواهد گرفت و هیچ دلیلی هم وجود نداشت که مبارزات در زمان آن‌ها رخ دهد؛ اما کاملاً هوشیار بودند که وظیفه دارند خود را برای آن آماده سازند. کار تعلیم، مدیریت و هدایت به عهده خوک‌ها، که بیشتر اوقات باهوش‌تر از سایر حیوانات شناخته شده بودند، افتاد؛ دو خوک نَرِ جوان که در هوش از همه برجسته‌تر بودند، به نام اسنوبال و ناپلئون، که آقای جونز آن دو را برای فروش پرورش داده بود. ناپلئون درشت‌هیکل با قیافه‌ای خشن و اعتمادبه‌نفس بالا سخنور خوبی نبود، اما به این معروف بود که به زور حرفش را به کرسی می‌نشاند،
کاربر ۴۳۷۲۶۰۱
تربیت جوانان ارزشش بیشتر از کارهایی است که برای بزرگسالان انجام می‌دهیم.
ohammad[/\]
همهٔ حیوانات برابرند، اما بعضی برابرترند.
Naz_stt

حجم

۱۳۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

حجم

۱۳۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

قیمت:
۱۰,۰۰۰
۵,۰۰۰
۵۰%
تومان