بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب برای یک روز دیگر | طاقچه
تصویر جلد کتاب برای یک روز دیگر

بریده‌هایی از کتاب برای یک روز دیگر

نویسنده:میچ البوم
انتشارات:پندار تابان
امتیاز:
۴.۶از ۲۱ رأی
۴٫۶
(۲۱)
اما از خودتان بپرسید: آیا هرگز شده کسی را که دوست دارید از دست بدهید و آرزو کنید یک بار دیگر بتوانید با او حرف بزنید، یک فرصت دیگر داشته باشید تا جبران زمان‌هایی را که فکر می‌کردید تا ابد کنارتان خواهد بود، بکنید؟
S
اگر والدین دوستت داشته باشند، تو را ورای گرداب‌های خودشان حفظ خواهند کرد. این حفظ کردن گاهی به این معناست که ممکن است هرگز نفهمی چه چیزهایی را تحمل کرده‌اند و لذا با آنها نامهربانی کنی. که اگر می‌فهمیدی، جور دیگری رفتار می‌کردی. ولی در پشت هر چیز داستانی وجود دارد. این که چه طور تصویری روی دیوار قرار می‌گیرد. چه طور جای زخمی روی صورتت می‌ماند. گاهی داستان‌ها ساده‌اند و گاهی سخت و غم‌انگیز. ولی در پشت همۀ داستان‌هایت، داستان مادر توست، زیرا او شروع همۀ داستان‌های توست.
Hamed Shahsavan
به یک آپارتمان دیگر نقل مکان کردم. سرد و بدخلق شدم. از هر کسی که حاضر نبود هم‌پیاله‌ام شود، کناره گرفتم. مادرم اگر زنده بود، راهی برای دستیابی به درونم پیدا می‌کرد، چون در این کار مهارت داشت. دستم را می‌گرفت و می‌گفت: «خیلی خب چارلی، بگو ببینم داستان از چه قرار است؟». اما او دیگر نبود.
キラキラ
اگر کسی در قلب تو باشد، هرگز واقعاً نمی‌میرد.
Parinaz
وقتی با دستپاچگی به سوی خدا بازگشت آوازهایش نیم‌سروده، کارهایش نیمه‌تمام کس چه می‌داند پاهای کوفته‌اش کدام راه را پیمودند کدام قلۀ آرامش یا رنج را فتح کرد کاش خداوند به او لبخند زده و دستش را گرفته باشد کاش خداوند به او گفته باشد: «ای طفلک شاگردِ مکتب‌گریز، ای شوریدۀ احمق! درک کتاب زندگی دشوار است چرا نتوانستی در مدرسه بمانی؟»
Parastoo
وقتی خواستم توپ بزنم، کف زد و فریاد کشید: «آفرین چارلی!» فکر می‌کنم برای من هم فقط همین مهم بود
キラキラ
وقتی تو را از زندگی تنها فرزندت بیرون کنند، احساس می‌کنی دری آهنی را به رویت بسته‌اند. تو در می‌کوبی، اما کسی صدایت را نمی‌شنود. نشنیده ماندن، زمینۀ تسلیم شدن است و تسلیم شدن، زمینۀ خود را به نابودی کشاندن است.
キラキラ
شاید فکر کنی کسانی مثل من، که در مسابقات جهانی شرکت کرده‌اند، محال است تا حد خودکشی سقوط کنند، چرا که همیشه حداقل «رؤیاهای تحقق‌یافته‌ای» دارند که به آن دلخوش کنند. ولی اشتباه می‌کنی. وقتی رؤیاهایت به کندی و بیرنگی تحقق می‌یابند و در پایان می‌فهمی آن چیزی نبودند که فکر می‌کردی، تا حد خودکشی سقوط خواهی کرد. و آن «رؤیاهای تحقق‌یافته» تو را نجات نخواهند داد.
キラキラ
برگشتن به هر چیز، از آنچه فکر می‌کنی سخت‌تر است.
Parinaz
گاهی داستان‌ها ساده‌اند و گاهی سخت و غم‌انگیز. ولی در پشت همۀ داستان‌هایت، داستان مادر توست، زیرا او شروع همۀ داستان‌های توست.
فاطمه
آدم می‌تواند در هر لحظۀ معمولی، چیزی بسیار مهم پیدا کند.
فاطمه
نمی‌دانم غذایی که مادر آدم برایش درست می‌کند، چه خاصیتی دارد. خصوصاً این که آن غذا را هر کس دیگری هم می‌تواند درست کند. پنکیک، کوفتۀ گوشت، سالاد ماهی تن. ولی غذای مادر آدم، مزۀ مشخص خاطرات آدم را می‌دهد.
فاطمه
چیزهایی هست که می‌دانیم و چیزهایی هست که واقعاً اتفاق می‌افتند.
فاطمه
واقعاً دوستم داشت. وقتی از تاب زمین می‌خوردم، دوستم داشت. وقتی با کفش‌های گل‌آلود روی زمین‌های تمیزش راه می‌رفتم، دوستم داشت. وقتی بالا می‌آوردم، آب بینی‌ام آویزان می‌شد و زانویم خونی می‌شد، باز هم دوستم داشت. در بهترین و بدترین حالات، همچنان دوستم داشت. محبتش برای من چاهی بی‌ته بود. تنها اشکالش این بود که وادارم نمی‌کرد در ازای محبتش کاری بکنم.
Amir10
خاطرات کودکی چیست که آدم را رها نمی‌کند، حتی زمانی آن قدر در هم شکسته‌ای که باورت نمی‌شود زمانی هم بچه بوده‌ای.
Amir10

حجم

۱۵۱٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

حجم

۱۵۱٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

قیمت:
۶۳,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد