بالا آوردنِ خرگوش کوچولو چندان وحشتناک نیست اگر آدم به آن چرخهای نامتغیر ببخشد و روشمندش کند
Mary
من بدونِ نگرانی چشمانتظارِ صبحی بودم که احساسِ قلقلکیِ جوشش راهِ گلویم را ببندد، و از همان ساعت خرگوشِ کوچکِ جدید زندگی و عاداتِ سلفِ خود را مو به مو تکرار کند. آندرهآی عزیز، عادات اَشکالِ عینیتیافتهی ضربآهنگاند، آن سهمی از ضربآهنگاند که کمک میکندمان زنده و سرحال بمانیم.
Mary
آنها به شیوهی مختصِ خویش، به آموزههای بهشت و جهنم اعتقاد دارند. هر دوی این مکانها در زیرِ زمین هستند. جهنم که خشک است و سرشار از نور، جایگاهِ بیماران، سالخوردگان، کیفریافتگان، میموننماها، عربها و یوزها است؛ بهشت که باتلاقی و مهگرفته تصویر میشود، اقامتگاهِ پادشاه و ملکه، شمنها و آنانی است که بر زمین سرخوش، بیرحم و خونریز بودهاند. آنها خدایی را نیز میپرستند که نامش «دانگ» است و احتمالاً بنا به تصویر و تظاهرِ پادشاه تمثل یافته است؛ او نابینا و موجودی مثلهشده و رشدنایافته است، و از قدرتهای نامحدود بهره میبرد. دانگ عادت دارد خود را بهشکل مورچه یا افعی درآورد.
Mary
عبارت «پدر ما»، با توجه به این نکته که آنها هیچ تصور و برداشتی از پدر ندارند، آنها را مات و مبهوت میساخت. چنین مینماید که آنها نمیتوانند بپذیرند علتی بسیار دور و نامحتمل باشد و از همین رو قادر به درک این موضوع نیستند که عملی که چندین ماه قبلتر صورت پذیرفته است، میتواند ناظر به تولدِ کودک باشد. بهعلاوه، تمامی زنان به جماعِ حیوانی میپردازند و لیکن اینگونه نیست که همهشان مادر شوند.
Mary