بریده‌هایی از کتاب عادت دست‌یابی (خلاصه کتاب)

اگر شانس بر علیه شماست، نترسید. شانس همیشه بر علیه شماست.

مزیت دیگر انجام دادن کارها، این است که موفقیت نوعی افزایش سرعت در پی دارد. زمانی که یک موفقیت کوچک به دست می‌آورید، تکانه‌ای رو به جلویی می‌سازید که به شما قدرت ساختن موفقیت‌های بیشتر و بزرگتر در آینده را می‌دهد. تنها یک موفقیت کوچک می‌تواند درهای افزایش اعتماد به نفس را باز کند و باعث شود تا موفقیت‌های بیشتری در آینده به دست آورید. زمانی که اولین قدم‌های آزمایشی خود را برمی‌دارید و کار جدیدی انجام می‌دهید، هیچ وقت نمی‌توانید پیش‌بینی کنید که منجر به چه چیزی می‌شود.

در دانشگاه استنفورد، یکی از اصول بنیادی، تمایل داشتن به انجام کار است؛ به این معنی که، بهتر است شروع به انجام کاری کنید و شکست بخورید به جای اینکه هیچ کار انجام ندهید و برای رسیدن به مسیر و کار درست صبر کنید. اگر نسبت به انجام کار تعصب داشته باشید، شکست فقط بخشی از نتیجه مورد انتظار خواهد بود. شما کاری را انجام می‌دهید، شکست می‌خورید و یاد می‌گیرید. شکست مانند یک معلم است، اگر نسبت به هر قدمی که برمی‌دارید فکر کنید، با کمی شانس، بعد از چند شکست، بالاخره موفق می‌شوید. در موارد بسیاری، این رویکرد بهتری نسبت به جستجوی راه مناسب است.

۳. زمانی که خودتان کاری را انجام می‌دهید، می‌توانید شخصا تصمیمات آینده را براساس تجربیاتی که در آن بدست آورده‌اید بگیرید، به جای آنکه از نظریه‌های دست سوم دیگران، پیروی کنید و مانند آنها رفتار کنید.

تفاوت زیادی بین "تلاش" برای انجام دادن کاری و "انجام دادن" آن است

-یک نقشه ذهن که تمام اطلاعاتی که دارید را به هم متصل می‌کند رسم کنید. ببینید آیا می‌توانید به یک راه‌حل تازه با استفاده از تفکر بصری برسید.

-داستان نویسی کنید؛ راه‌حلتان را به صورت خطی با تصاویر توضیح دهید.

-به صورت وارونه کار کنید؛ تصور کنید که مشکل حل شده است و مشخص کنید که نقاط ضعف و قوت راه‌حل چه بوده است

-یک ماتریس با راه‌حل‌های بالقوه و ویژگی‌هایشان بسازید. شاید ترکیب‌هایی وجود دارند که تا به حال امتحان نکرده‌اید.

-یک دیاگرام یا نمودار جریان از روند کلی بکشید. یا برخی از متغیرهای عملکرد را در برابر زمان ترسیم کنید و دنبال روابطی که می‌توانید تغییر دهید بگردید

-نزد دوستی بروید و در مورد راه‌حل‌های خنده‌دار برای مسائل شوخی کنید. چیزی که شما در ظاهر پیشنهاد می‌کنید می‌تواند در واقع به راه‌حل ایده‌آل تبدیل شود.

-یک دفتر ایده داشته باشید، دفتری که زمان طولانی‌ای است در آن ایده‌هایی که به ذهنتان می‌رسد را طرح‌ریزی می‌کنید.

-برای ایده خود طوفان فکری راه بندازید، ایدهٔ خود را امتحان کنید و این کار را تا زمانی که به راه حلی برسید که به آن افتخار می‌کنید، تکرار کنید.

-خودتان را با راه‌حل "فشار بی‌رحمانه" که به طور معمول به ذهن همه می‌رسد، محدود نکنید و در عوض دنبال ایده‌های خاص‌تر و هوشمندانه‌تر بگردید تا به گزینه‌هایی برای انتخاب برسید.

-به جای فکر کردن در مورد چیزهایی که ندارید، یک فهرست از چیزهایی که دارید درست کنید و پیدا کنید چگونه می‌توانید آنها را به صورت بهتری با هم ترکیب کنید.

آیا واقعا قصد انجام این کار را دارید؟ آیا مایل هستید برای آن تلاش کنید؟

به خودتان اعتماد کنید و عمل کنید. اعمال بلندتر از دلایل صحبت می‌کنند.

معمولا، تنها کسی که سابقه موفقیت‌ها و شکست‌های شما را نگه می‌دارد، خود شما هستید.

اطراف خود را تغییر دهید، با برنامه‌های عجیب دوستتان موافقت کنید، به یک سفر دور بروید. جمع‌های متفاوتی پیدا کنید و بفهمید که کجا مناسب شماست. به یاد داشته باشید که "اهداف بلند مدت" واقعی این است که: زمانی که بمیرید، نمی‌توانید هیچ چیزی همراه خودتان ببرید. پس بهتر است تا زمانی که زندگی می‌کنید، به جای این که راکد بمانید و اندوخته جمع کنید، وقت خود را صرف تجربه کردن کنید.