بریدههایی از کتاب مارتین هایدگر: هستی و زمان
۳٫۶
(۱۹)
این ندا به ما میگوید که هیچچیز در سرچشمه یا بنیان هستی ما وجود ندارد که بتواند به ما تضمین دهد که در مسیر درست هستیم، و هیچچیز در پایان سفر زندگی ما وجود ندارد که بتواند به ما اطمینان دهد که بهشایستگی زندگی کردهایم.
Mohammad reza Gholami
آنچه من در اضطراب با آن مواجه میشوم این واقعیت است که اشیاء اینجهانی نمیتوانند بنیانی برای اگزیستانس من فراهم کنند و در نتیجه با در-جهان-هستن خودم بهمثابهٔ چیزی روبهرو میشوم که خودم باید آن را واقعیت بخشم و بنیان بگذارم.
Mohammad reza Gholami
در اضطراب پی میبرم که این زندگی خودم است که باید زندگی کنم، و اینکه هیچچیز جُز من نمیتواند ثابت کند که من دارم آن را بهخوبی انجام میدهم.
Mohammad reza Gholami
هستی ما از همهٔ جوانب با هیچبودگی احاطه شده است.
Mohammad reza Gholami
هایدگر در صدد توصیف اگزیستانس انسانی است، آنگونه که از طریق فعالیتهای هرروزهٔ پیشانظری مانند کار در کارگاه آشکار میشود. فعالیتهایی از این دست خصلتی دارند که هایدگر آن را «در-جهان-هستن» مینامد. عبارتِ «در-جهان-هستن» بههمپیوسته است (در آلمانی این عبارت یک واژه است)، چرا که «مفهوم واحد» ی را بیان میکند که نمیتوان آن را بر پایهٔ رابطهٔ بین خود و اجزای تشکیلدهندهٔ جهان فیزیکی فهمید.
هایدگر میگوید که واژهٔ «در» در این عبارت نه به معنای مکانیِ در چیزی قرار داشتن (مانند چاقو در غلاف است)، بلکه به معنای اگزیستانسیالِ درگیر شدن به کار رفته است...، معنایی که تلویحاً در عبارتهایی مانند «در ارتش بودن» یا «در رابطهای عاشقانه بودن» نیز وجود دارد
Ahmad
تبیین هایدگر از در-جهان-هستن بر نحوهٔ معمولِ ظهورِ اشیاءِ این جهان بهمثابهٔ بخشی از «ما-جهانِ» مشترکْ تأکیدی خاص دارد. جهان خودش را بهمثابهٔ جهانی همگانی عرضه میکند، و این امر بدان دلیل است که ما، در کُنه هستیمان، چیزی هستیم که هایدگر آن را «هم-هستن» یا «هستن-با» مینامد. انسان بودن یعنی ورود به یک بافتار فرهنگی آشنا، بهنحوی که فرد در آن بدواً و تقریباً همواره آنگونه با اشیاء مواجه شود که «کسی» یا «هر کسی» با آن مواجه میشود. «ما همانگونه لذت میبریم و تفریح میکنیم که کسی لذت میبرد؛ همانطور میخوانیم، میبینیم و راجع به ادبیات <و هنر> داوری میکنیم که کسان میبینند و داوری میکنند؛ همچنین ... ما چیزی را “تکاندهنده” مییابیم که کسی آن را “تکاندهنده” مییابد»
Ahmad
علاوه بر این، وقتی که به برخی از فیلسوفان پیشاافلاطونی (مثلاً هراکلیتوس) یا متفکران غیرغربی (مثلاً بوداییها) مینگریم، درمییابیم که این هستیشناسی جوهری هیچ نقشی در اندیشههای آنها بازی نمیکند. این هستیشناسی جوهری که از آن سنت به ارث بردهایم، پس از بازاندیشی، همچون فرضی بیپایه از آب درمیآید که محصول «افلاطونگرایی» است، نگرشی یکجانبه و ساختگی که خاصِ اندیشهٔ غالب در غرب است.
علی۱۳۵۷
بههیچوجه نمیتوانیم به اشیاء چنانکه واقعاً و فینفسه هستند دست یابیم.
میلاد پرنیانی
قوانین نیوتون، اصل تناقض، و هر حقیقتی بهطور کلی تنها تا هنگامی حقیقی [یا صادق] است که دازاین هست. پیش از آنکه دازاینی بوده باشد، هیچ حقیقتی نبوده است؛ و بعد از دازاین نیز هیچ حقیقتی نخواهد بود. ... قوانین نیوتون، پیش از آنکه کشف شوند، «حقیقی» [یا «صادق»] نبودند؛ این دلیلی بر آن نیست که آنها کاذب بودند
میلاد پرنیانی
این پسزمینهٔ فهمپذیری است که هایدگر آن را «گشودگی» مینامد
میلاد پرنیانی
حجم
۱۱۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۵۶ صفحه
حجم
۱۱۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۵۶ صفحه
قیمت:
۱۱,۰۰۰
۵,۵۰۰۵۰%
تومان