بریدههایی از کتاب دختری به نام دردسر
۴٫۵
(۱۵)
بزرگِ دهکده زن بسیار کهنسالی بود که تنها یک دندان تیز و بلند داشت و فقط زنان در آن دهکده ساکن بودند. پیرزن تمام مردان را خورده بود، زیرا آنها غذای محبوب او بودند!
Aysan
جسم نامو، در طول روز کار میکرد، از کشاورزی، وجین، نگهداری از بچه، شست و شو و... وای! این همه کار خستهکننده! اما روح او هیچ فعالیتی نداشت، روح او بیقرار بود.
Aysan
او میتوانست برای همیشه در آن جزیره بماند. او حتی قادر بود برای خود منزلی بسازد تا از گزند باران مصون بماند و قلابهای ماهیگیری درست کند تا احتیاجش به گوشت را برآورده سازد، اما آنچه که جزیره هرگز قادر به یافتن آن برای نامو نبود، یک دوست و همزبان بود.
HeLeN
آنها در حالی که دست تکان میدادند فریاد زدند: "خداحافظ!... پدر!... مادر!... ما متأسفیم، ولی ما به دنیای موجوداتی که دل شکسته و طرد شدهاند تعلق داریم."
HeLeN
و میگوید یک قصهی خوب تا اندازهی زیادی موجب میشود که همه چیز بهتر به نظر برسد.»
HeLeN
شیطان مانند یک جادوگر و روح انتقامجو هر دو با هم است. او در کمین آدمهاست تا از نادانی آنها بهره ببرد. درست همان وقتی که انسانها از خود بیخبر میشوند، وجود آنها را به بند خود میکشد.
Pariya
آنچه او شدیدا" نیازمند آن بود، نوازش بود. اکنون او لحظاتی را که میمونها برای تمیز کردن موهای هم صرف میکردند، درک میکرد.
Aysan
نماد نامو شیر بود، او حق خوردن گوشت شیر را نداشت. او با لبخند به دیگچهی مادر گفت: «دلم میخواست امتحان میکردم!»
افرادی که نمادهای خود را میخوردند، دندانهای خود را از دست میدادند یا اینکه نابینا و یا نابارور میشدند. دوری کردن از خوردن شیرها بسیار آسان بود، پس نامو به هیچوجه دلواپس نبود!
نماد مادربزرگ قلب بود و این به مفهوم آن بود که او حق خوردن قلب هیچ موجودی را نداشت. نماد خاله چیپو، خاله شوای و مادر پرنده بود و اگر شامل هر نوع پرندهای میشد، دردسر بزرگی به وجود میآمد؛ خوشبختانه این منع تنها شامل مرغان ماهیخوار میشد؛ پرندهای که به اعتقاد بومیان پیغام خداوند را میرساند.
Aysan
- «دیوانه است؟»
- «دیوانه؟!»
به نامو اهانت شده بود. مادر گفت: «نه... فقط زمان زیادی تنها بوده.»
Aysan
اما از آقای دکتر میترسید. دکتر بسیار قویهیکل و پرمو بود! پاهایش شبیه تنهی درخت و در سر یکی از جورابهای بلندش شانهای فرو کرده بود. نامو از خودش سؤال کرد: «یعنی با آن موهای پایش را شانه میزند؟»
Aysan
برکهی شنای او بهطور کامل خشکید، اما برکههای دیگر هنوز هم پرخطر بودند و او مجبور بود در حالی که با یک چشم تمساحها را زیر نظر داشت با شتاب استحمام کند.
Aysan
او چند ملخ بزرگ یافت، سرهایشان را کند تا رودههایشان را خارج کند و بعد آنها را بر سطح سنگ صافی بریان کرد.
Aysan
زمانی که قایق به آرامی پیش میرفت، نجواکنان گفت: «دست کم آب که دارم!»
Aysan
من فیلها را میبلعم
و با شاخهای کرگدن، دندانهایم را خلال میکنم
Aysan
خداوند باز هم گل برداشت و یک زن خلق کرد. او مقداری از رودها، کوهها، گیاهان و گُلها را به گِل رس افزود تا از زیبایی به آن زن عطا کند. او اندکی آتش در قلبش و یک مشت آب برای رَحِمش برداشت تا آن زن قادر به خلق موجودی در وجودش باشد.
Aysan
حجم
۲۶۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۳۷۶ صفحه
حجم
۲۶۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۳۷۶ صفحه
قیمت:
۵۵,۰۰۰
تومان