زندگی کن
سفر کن
ماجراجویی کن
کیف کن
و بهخاطر هیچ چیز تأسف مخور
جک کِروآک
زینب
زندگی کن
سفر کن
ماجراجویی کن
کیف کن
و بهخاطر هیچ چیز تأسف مخور
جک کِروآک
vahid
چمدونهای دربوداغونمون یهبار دیگه روی پیادهرو ولو شدن؛ هنوز راه زیادی برای رفتن داشتیم. اما بیخیال، جاده یعنی زندگی.
sam b
لویی فردینان سلین گفت، «جنایت نهتا مسیر داره و یکی از اون مسیرها، بیحوصلگیه،»
sam b
از اونجایی که بهغیراز همهجا، هیچ جایی برای رفتن نداشت، مدام زیر ستارهها قدم ورمیداشت. و بیشتر زیر ستارههای غربی.
sam b
عمهم یهبار گفت دنیا هیچ وقت رنگ و روی آرامش رو نمیبینه مگه اینکه مردها به دستوپای زنهاشون بیفتن و از اونها طلب بخشش کنن
sam b
«شما پسرها میخوایْن برین جایی، یا اینکه فقط دارین میرین؟» از سؤالش هیچی نفهمیدیم و جداً که یهسؤال لعنتیِ معرکه بود.
sam b
اِلاِی تنهاترین و ستمکارترین شهر آمریکاست؛ شهر نیویورک تو فصل زمستون مثل چی سرد میشه اما باز هم آدم میتونه حالوهوای رفاقتی هر چند احمقانه رو جایی لابهلای خیابونها حس کنه. اِلاِی یهجنگله.
sam b
زندگی کن
سفر کن
ماجراجویی کن
کیف کن
و بهخاطر هیچ چیز تأسف مخور
جک کِروآک
کاربر ۱۱۳۷۴۳۲
چه احساسی داری، وقتی توی اتومبیلت نشستهای و از آدمها دور میشی و اونها کمکم توی دشت محو میشن تا اینکه آخرسر به صورت لکههایی میبینیشون که همهجا پخشوپلا میشن؟ _ این جهان غولآسا داره از روی ما میپره و وقت خداحافظیه. اما ما، زیر این آسمونهای پهناور، سرهامون رو به سمت حادثهی پرمخاطرهی بعدی میچرخونیم و میریم جلو.
جواد