بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب صد سال تنهایی | طاقچه
کتاب صد سال تنهایی اثر گابریل گارسیا مارکز

بریده‌هایی از کتاب صد سال تنهایی

۳٫۴
(۵۲)
زمان نمی‌گذرد، فقط تکرار می‌شود.
طراوت
خوزه می‌دانست که نمی‌توانند از همان راهی که آمده بودند برگردند، چرا که آنها رو به سوی آینده داشتند؛ نه گذشته.
طراوت
اگر سوسک توانسته از ظلم بشر رها شود، تنها به این دلیل است که به تاریکی پناه می‌برد و در آنجا به زندگی شکست‌ناپذیر خود ادامه می‌دهد. چون انسان از تاریکی می‌ترسد و سوسک هم از روشنایی.
silver
بدون ترس و وحشت از خداوند می‌پرسید که مگر انسان‌ها از آهن ساخته شده‌اند که آن همه رنج و عذاب و فلاکت را برایشان می‌فرستد و از آنها می‌خواهد تحمل کنند؟
silver
هرجا هستند همواره به یاد داشته باشند که گذشته چیزی جز دروغ نیست و خاطره هرگز بازگشت ندارد و پرحرارت‌ترین و دیوانه کننده‌ترین عشق‌ها هم واقعیت‌هایی ناپایدار هستد که عمری بسیار کوتاه دارند.
silver
زمان نمی‌گذرد، فقط تکرار می‌شود
silver
آمارانتا گفت: ـ عجب! مردان چه رفتارهای غریبی دارند! از یک طرف در همه عمرشان به نبرد با کشیش‌ها می‌پردازند و از طرف دیگر، به دوستانشان کتاب دعا هدیه می‌دهند!
silver
زیرا همه نسل‌های محکوم به صد سال تنهایی، فرصتی برای زندگی دوباره، روی کره زمین پیدا نخواهند کرد.
silver
می‌خواست تا پایان عمر هرگز در را باز نکند. اندیشید: «اینجا بدون حضور یک مرد در خانه، می‌پوسیم و خاکستر می‌شویم ولی به مردم بدبخت و پست این شهر اجازه نمی‌دهیم اشک ما را ببینند.»
silver
هرچه بیشتر از عمرش می‌گذشت، خاطره تیرباران را واضح‌تر می‌دید و انگار گذشت زمان او را به آن واقعه دور نزدیکتر می‌کرد.
silver

حجم

۴۳۲٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۵۸۳ صفحه

حجم

۴۳۲٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۵۸۳ صفحه

قیمت:
۳۸,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد