صدای قرآن خواندن پدر هر روز در گوش کودک میپیچید. او با دستهای کوچکش قرآن را برمیداشت و به نوشتههای آن خیره میشد. نگاه نافذش روی تکتک کلمات میلغزید و نوعی احساس آرامش در وجود ظریفش ایجاد میشد.
چڪاوڪ
جواد را با متهی برقی و شوک الکتریکی شکنجه داده بودند. آثار ضربات کابل برای همیشه کف پای او ماند. بارها به دلیل اقامهی نماز جماعت او را واژگون آویخته بودند...».
|قافیه باران|
در کابینهی شهید رجایی، به وزارت نفت منصوب گردید. در آبان ماه همان سال (۱۳۵۹) در طی سفری به منطقهی جنوب، به اسارت نیروهای عراقی درآمد و پس از یازده سال تحمل شکنجه و آزار و اذیت، سرانجام به فوز عظیم شهادت در راه اسلام و قرآن رسید.
|قافیه باران|
سختترین شکنجه روزی بود که پایش را با مته سوراخ کرده بودند!
|قافیه باران|