بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب محرمانه، مستقیم | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب محرمانه، مستقیم

بریده‌هایی از کتاب محرمانه، مستقیم

انتشارات:انتشارات هلال
امتیاز:
۴.۸از ۱۲ رأی
۴٫۸
(۱۲)
عجله، ولنگاری، سستی و نومیدی، دشمن درخت آرزویی است که امید به ثمر رسیدنش را داریم.
ka'mya'b
دارایی و سرمایه اصلی و پنهان انسان، توکل، همّت، سپاس‌گزاری و ادب است.
ka'mya'b
نباید گمان کرد که امور از طریق اعجاز حلّ و فصل می‌شود. از شانس گفتن، نشان گریز از مسئولیت‌پذیری است. همّت در طی طریق، آن هم آرام و به تدریج با چاشنی مراقبت و محاسبه در وقت و مال و عبرت‌گیری از شکست‌ها مرد را پیش می‌برد.
ka'mya'b
آنکه چشم بر اشتباه و خطا می‌پوشد، قبل از آنکه دیگری را مصون داشته باشد، خود را در ردای عزّت پیچیده است و آنکه عیب دیگری را فریاد می‌کند، پیش از مفتضح شدن دیگری، خود رسوای عام و خاص گشته است.
ka'mya'b
هیچ می‌دانی که مرگ و مرد هم ریشه‌اند و دارای یک معنی‌اند؟ مرث، مرد و مرگ، به معنی میرنده در خود است. ما به غلط گمان می‌کنیم مرد بودن یعنی مذکر بودن. اگر این طور باشد، خروس هم مرد است. مرد شدن، بزرگ شدن، بالغ شدن یعنی در آرزوهای پست مردن و تولّد دوباره پیدا کردن. از همین جا می‌توانم بگویم خیلی از کسانی که ما آنها را مرد می‌شناسیم، به مقام مردی و بلوغ نرسیده‌اند و به عکس، زنانی را می‌توانم نشان بدهم که حقیقتاً مردند.
ka'mya'b
زایش و جوشش داشته‌ها را خداوند در دهش آنها نهاده است.
ka'mya'b
مباد که ترسِ از دست دادن، تو را از حضور در میدان بزرگ مبارزه و جهاد باز دارد.
ka'mya'b
کتاب‌ها چون مردان علم و دانایی، در سکوت و خلوت، همۀ ما را متذکر عالم فراخ نور و معرفت و اخلاق می‌شوند. کتاب‌ها در سکوت و خلوت به همان سان کودکان ما را می‌پرورند که طبیعت، گل و کوه و دشت و صحرا. دامان طبیعت رازهای نهفته در میان صفحات کتاب را پر رنگ و بو، برملا می‌سازند. شاید تنها دل‌های مأنوس به کتاب و طبیعت باشند که شنوای راز نهفته در هستی می‌شوند، اگر مجال خلوت کردن را بیابند.
ka'mya'b
آنکه پرده از آنچه مردم پوشیده می‌دارند، به کنار می‌زند، بی‌آنکه بر زبان آورد، سر در پی جبران نقصان خویش گذارده است. گویی می‌خواهد خود را مبرّا و پیراسته معرفی کند، بر اعتبار خویش بیفزاید و آتش خشم درونی خود را با آب هتک حرمت دیگران خاموش کند. این همه، نه تنها بر عزّت نمی‌افزایند، بلکه باقی مانده‌ی عزّت را نیز از آدمی می‌ربایند.
ka'mya'b
اگر درست بنگری؛ آنکه چشم بر اشتباه و خطا می‌پوشد، قبل از آنکه دیگری را مصون داشته باشد، خود را در ردای عزّت پیچیده است و آنکه عیب دیگری را فریاد می‌کند، پیش از مفتضح شدن دیگری، خود رسوای عام و خاص گشته است
F313
شاید تنها دل‌های مأنوس به کتاب و طبیعت باشند که شنوای راز نهفته در هستی می‌شوند، اگر مجال خلوت کردن را بیابند.
F313
شیخ عطّار نیشابوری، مردی را در کسب صفات عالی و متعالی می‌شناسد. حتّی اگر صاحب آن صفات زن باشد.
ka'mya'b
بچّه‌ها قبل از آنکه حرف شما را بشنوند، ظاهر شما را می‌بینند. این صورت بیرونی شماست که به دیگران امکان می‌دهد تا حرف‌های شما را بشنوند. به همان سان که همین صورت، اوّلین قضاوت درباره‌ی شما را هم سبب می‌شود. قضاوت‌های اوّلیه درباره‌ی منش و شخصیت شما، از همین جا حاصل می‌شود.
ka'mya'b
اگر طالب عزّتی، ببخش و اگر در پی تداوم آنی، چشم بر لغزش دیگری بپوش که این دو چون ردایی و حفاظی تو را در امان می‌دارند تا همواره عزیز بمانی
F313
آنکه صبوری نمی‌کند، نهال کاشته را قبل از به ثمر رسیدن از دست می‌دهد.
🌈
مرگ، زندگی و عشق، اضلاع یک مثلّثند و آدمی، نقش آفرینی که مرگ و زندگی و عشق را به تجربه می‌نشیند. اگر عشق ورزیدن را از آدمی بگیرند، از او هیچ نمی‌ماند.
ka'mya'b
تنقلّات صفحات ذهن را از خودشان پر می‌کنند. اشتغال ذهن و پریشانی خاطر می‌آورند. دل را به خود مشغول می‌دارند. دلهره و استرس می‌زایند و چون شبه عملند، این شبهه را به وجود می‌آورند که دارنده‌ی این اطّلاعات عالم است. اینها همه به قول معروف یک دریاچه‌ی بزرگند، با عمقی به اندازه‌ی یک بند انگشت. تابش تند خورشید در لحظه‌ای این دریاچه را می‌خشکاند.
ka'mya'b
آنکه ماندن در فضایی تنگ و ماندگاری در جمع صاحبان همّت‌های کوتاه را بر هجرت و آزادگی ترجیح می‌دهد، همه‌ی عزّت خویش را به حراج گذارده است.
ka'mya'b
اگر خوب به دارایی هایی که بسیاری از ما بدانها مفتخریم بنگری نیک در خواهی یافت که جملگی، قیمتی صد بار کمتر از ارزش یک روز زیستن همراه با عزّت دارند.
ka'mya'b
گاهی به یاد مادرم می‌افتم. سال‌هاست که از درد پا می‌نالد، سال‌هاست که دارو می‌خورد، سال‌هاست که دکتر خود را عوض می‌کند و سال‌هاست که به همان شیوه‌ای که خود دوست دارد، پرهیز می‌کند و دارو می‌خورد. تنها کافی است همسایه‌ای او را از وجود پزشکی در خیابانی با خبر کند، همه‌ی نسخه‌ها و داروها و توصیه‌های پزشک قبلی را به کناری می‌گذارد و به سراغ پزشک جدید می‌رود. درد خود را می‌گوید، نسخه می‌گیرد و دارو به دست به خانه می‌آید. سال‌هاست که وقتی او را می‌بینم که از درد می‌نالد، قلبم می‌گیرد و آزرده خاطر می‌شوم. کاش! همه‌ی دردهایش را به من بدهد. بچّه‌های ما هر روز برای یافتن داروی درد خود به سراغ معلّم و کلاس و سازمانی می‌روند. کاش! یک بار فقط یک بار درس و مشق و تعلیم استادی را تا به آخر می‌گرفتند و می‌رفتند؛ حتّی اگر استاد متوسطی باشد. دست کم همه‌ی آموخته‌های استاد از آنها، کسی مثل همان استاد می‌ساخت و آنها را مدد می‌داد تا از سکوی اوّل به سکوی دوم بپرند و در راه نمانند.
سیدجواد

حجم

۱۴۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۱۲ صفحه

حجم

۱۴۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۱۲ صفحه

قیمت:
۷,۰۰۰
تومان