بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب تلگرام نامه جلد ۲ (داستان‌هایی واقعی از فضای مجازی برای پدران و پسران) | طاقچه
کتاب تلگرام نامه جلد ۲ (داستان‌هایی واقعی از فضای مجازی برای پدران و پسران) اثر محمد قنبری

بریده‌هایی از کتاب تلگرام نامه جلد ۲ (داستان‌هایی واقعی از فضای مجازی برای پدران و پسران)

نویسنده:محمد قنبری
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۸از ۱۲ رأی
۴٫۸
(۱۲)
بعد از آن تبلت وارد زندگی شخصی ام شد که قابلیت اتصال به اینترنت پرسرعت دیتا را داشت و این آغاز ورودم به وایبر، تلگرام، اینستاگرام و ... بود با هزاران هزار کانال، گروه، پست و پیج مبتذل و مستهجنی که داشت. این شرایط برای من که زمان زیادی را در خانه تنها می ماندم، مناسب نبود. دیدن تصاویر متعدد و تجسم آن ها در ذهن، شرایط دشواری را برایم ایجاد می کرد. وضعیتی که قدرت بازگو کردن آن را برای کسی نداشتم.
مجید
تقریباً سی درصد آپدیت پیش رفته بود که دیدم عکس یک چیزی شبیه قفل بالای صفحه گوشی کنار ساعت و آنتن موبایل نشست و ثابت شد. روی آیکن کلیک کردم و دیدم این پیام ظاهر شد: - خب دوست خوبم، مالک موبایل اپل سون مدل ۲۰۱۶، به تور ما خوش اومدی!!! الان گوشی تو آلوده به بدافزاری معروف به باج افزار شده، یعنی با اجازت من تمام فایل های گوشیت رو در اختیار دارم و اونا رو رمز کردم و تا مبلغ پونصد هزارتومن به من ندی، رمزش باز نمیشه! البته بدون که به هیچ عنوان امکان شکستن رمز توسط خودت یا سرویس کارهای موبایل وجود نداره
محمدصالح عبداللهی کرمانی
چرا لازم است دانش آموزان سواد رسانه ای و سواد فضای مجازی را بیاموزند؟ یکی از مهمترین تأثیرات شبکه های اجتماعی، از دست دادن زمان است. زمان یا همان عمر، ارزشمندترین سرمایه ی انسان است که برای دانش آموزان و دانش جویان از اهمیت بیشتری برخوردار است.
سید
یکی از مهمترین تأثیرات شبکه های اجتماعی، از دست دادن زمان است. زمان یا همان عمر، ارزشمندترین سرمایه ی انسان است که برای دانش آموزان و دانش جویان از اهمیت بیشتری برخوردار است. این موضوع همیشه مورد هشدا و تذکر قرار گرفته است و برنامه های زیادی برای فرهنگ سازی نحوه استفاده صحیح از فضای مجازی و شبکه های اجتماعی تولید و توزیع شده است اما جذابیت ها و اقبال عمومی از شبکه های اجتماعی، با سرعت زیادی اثر هشدارها را از بین می برد.
بنیامین
چرا تلگرام و خیلی از نرم افزارهای موبایلی در ایران رایگان هستند؟ وقتی شما از قسمت تنظیمات گوشی تلفن همراه هوشمندتان وارد قسمت برنامه های کاربردی شوید، روی یک برنامه مثلاً تلگرام کلیک کنید و ویژگی های این برنامه را ببینید، متوجه خواهید شد که چه مجوزهایی را به صاحبان تلگرام داده اید؛
محمدصالح عبداللهی کرمانی
بی معطلی عدد ۱ را فشار دادم و این پیام ظاهر شد: - من دارم می بینمت، پول رو بیار بذار زیر همون صندلی که روش نشستی و برو کنار، رفیقاتم ببر و سعی کن اشتباه نکنی! بعد از اینکه پول رو برداشتم دسترسیت به فایلات باز میشه ... قرارمون یک ساعت دیگه ... اوکی؟ با دوستانم مشورت کردم و آنها که صورت رنگ پریده ی من را دیدند گفتند بهتر است قید پانصد هزار تومان را بزنیم و از شرش خلاص شویم. رفتم جریان را برای مادرم تعریف کردم. مادرم خیلی دعوایم کرد و پول را داد اما گفت: - از حساب ماهانه ات کسر می کنم تا تنبیه بشی! دقیقاً رأس همان یک ساعت، ده تراول پنجاه هزار تومانی را بین روزنامه گذاشتم و بردم دقیقاً زیر همان صندلی قرار دادم
بنیامین
آدرس را جواد داد، باغچه ای تفریحی در درکه با تعداد بسیار زیادی دختر و پسر که دسته دسته در هر آلاچیق جمع می شدند و قلیان های متعددی را سفارش می دادند. خنده دار است اما من تا آن روز قلیان نکشیده بودم ولی آن روز به اندازه تمام روزهایی که نکشیده بودم، کشیدم! سرم گیج می رفت و بوی دود تنباکوی دوسیب همه ی وجودم را گرفته بود. اواسط روز دو دختر دبیرستانی همراه جواد به جمع ما اضافه شدند و تا غروب گفتیم، خندیدیم و قلیان کشیدیم.
بنیامین
آیا دوستی با کسانی که فقط ظاهر آن ها را می بینیم کار صحیحی است؟ اعتماد در شبکه های اجتماعی چه مفهومی دارد؟ در امور اقتصادی بایستی از طریق مشورت با اهل فن، نسبت به سرمایه گذاری اقدام نمائیم آن هم مطمئن و با دل آسوده و هیچ گاه حقایق را از پدر و مادر خود پنهان نکنیم. چه بسا اگر متین کل حقیقت را بدون دخل و تصرف برای پدرش که یک بازاری با تجربه و موفق بود تعریف می کرد، جان و مالش را به خطر نمی انداخت و ضربه های بعدی را نمی خورد.
مجید
تازه نامزد کرده بودیم و من خیلی به نرگس علاقه داشتم. دوست داشتم که زودتر آخر هفته برسد و با هم برویم بیرون و خوش بگذرانیم. دو سه ماهی گذشت و هر روز وابستگی هایمان به هم، بیشتر و بیشتر می شد به قدری که شب ها قبل از خواب حداقل، دو ساعت تلفنی صحبت می کردیم و کلی هم با تلگرام برای هم فایل ارسال می کردیم. بعد از فوت مرحوم پدرم، به شدت درگیر تأمین مایحتاج زندگی و به عبارتی سیرکردن شکم مادر و برادر و خواهرم بودم الان هم که جرأت ازدواج پیدا کرده بودم به این خاطر بود که خواهر و برادرم را به خانه ی بخت فرستاده و زندگی مادرم را از نظر مادی تأمین کرده بودم و به لطف خدا وضع مالی متوسطی هم داشتم که دستم جلوی کسی دراز نباشد.
بنیامین
گفتم: - بله آقای دکتر. سوال کرد: - از کی شروع کردی؟ با تعجب پرسیدم: - چی رو؟ گفت: - خود ارضائی، استمناء، تحریک اعضای تناسلی رو سرم را از شدت خجالت پائین انداختم و چیزی نگفتم. بعد از پافشاری و اصرارهای مکرر دکتر مجبور شدم تمام جزئیات را برایش تعریف کنم. دکتر داروهای تقویتی را برایم تجویز کرد. من و والدینم را به اتفاق هم به جلسات مشاوره فرستاد.
بنیامین

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۸۶ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۸۶ صفحه

صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد