بریدههایی از کتاب از عشق تا دیوانگی راهی نیست
۳٫۰
(۲۴)
وقتی ناامید ناامید ناامید وسط هوا و زمین مثل یک کاه، معلق ماندهاید، دری از غیب، از سمت الرحمالراحمین باز میشود و نجاتتان میدهد… من این را تجربه کردهام
مادربزرگ علی💝
بعضی آدمها اینجوری بودند؛ اینجوری که وقتی چیزی از دستشان میرفت تازه میفهمیدند چقدر برایشان عزیز بوده.
مادربزرگ علی💝
یاد گرفتم که باارزشترین موهبت دنیا بعد از سلامتی، عشق است چون فقط همین دو نعمتند که باعث خوشحالی عمیق روح آدم میشوند بیآنکه قابل خریداری باشند.»
مادربزرگ علی💝
واقعیت این بود که هیچ زن بدی از ابتدا بد نبوده و نیست… هیچ عشقی هم باعث تباهی نیست چرا که عشق اگر بهراستی عشق باشد چنان فرد عاشق را به محبوبش متعهد میکند که هیچ فسق و فجوری به آن کارگر نیست. پس بدون شک فساد یک زن نتیجهی مستقیم فقر و بیپناهی و بیکسی است مگر آنکه بیمار باشد که آن هم شامل درصد ضعیفی از آدمها میشود و دخترک به نظر بیمار نمیرسید!
یاس بانو
آرامش واقعی در این است که سر خودت کلاه نگذاری و با زندگی و احساست روراست باشی و آنچه را هست و آنچه را هستی بپذیری. به نظر من این عین مفهوم آرامش است.
z.gh
«دل آدمها از سنگ نیست از شیشه است بنابراین وقتی بشکند دیگر شکسته است.
naqme
زندگی رسم خوشایندی است
زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ
پرشی دارد اندازهی عشق
زندگی چیزی نیست که لب طاقچهی عادت
از یاد من و تو برود
زندگی یعنی من… زندگی یعنی تو…
زندگی یعنی ما… زندگی یعنی عشق!
z.gh
«برای اینکه ازدواج مثل طناب است آقا، اگر درست انتخابش کنی میتوانی به آن اعتماد کنی و خودت را تا عرش بالا بکشی اما اگر اشتباه انتخاب کنی و طنابت پوسیده باشد به محض اینکه به آن تکیه کنی پاره میشود و چنان پرتت میکند پایین که تا مدتها نفهمی کجایی و از کجا خوردهای! با این حساب نمیشود به هرکسی که از راه رسید اعتماد کرد، آدمها را باید در مسیر زندگی محک زد.»
z.gh
«من با خودم و با دنیایی که سرنوشت مرا اینطور رقم زده در صلحم. من از هیچکس هیچ توقعی ندارم حتی از خودم. میدانید چرا، چون پذیرفتهام که من هم یک انسانم و بهتبع انسانبودنم گاهی خطا میکنم، گاهی خسته میشوم و حتی گاهی از زندگی سیر میشوم اما هیچکدام از اینها دلیل نمیشود که به خودم دروغ بگویم چون آن وقت توقعم از زندگی و از خودم آنقدر بالا میرود که سرخورده و افسرده و ناامید میشوم.»
z.gh
بعضیها فقط دوست داشتن را تا حد حرف زدن بلدند بعضیها هم با سلول سلول وجودشان عشق را زندگی میکنند
javid
حجم
۲۵۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۱۹ صفحه
حجم
۲۵۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۱۹ صفحه
قیمت:
۷۵,۹۰۰
۳۷,۹۵۰۵۰%
تومان