بریدههایی از کتاب اسم من ریچل کوری است
۴٫۰
(۷)
ریچل: همهی ما روزی به دنیا میآیم و یه روزی هم خواهیم مرد. به احتمال زیاد توی تنهایی.
اگر تنهاییمون غمانگیز باشه چی؟ تنهایی به ما اجازه میده در مورد حقیقت بدون ترس و وحشت حرف بزنیم. اگر تنهاییمون به ما اجازهی ماجراجویی بده چی؟ که جهان رو مثلِ یه هیبتِ پویا، تغییرپذیر یا تعاملی تجربه کنیم؟
اگه من توی بوسنی زندگی میکردم، یا توی روآندا، یا چه میدونم یه جای دیگه، اونوقت مرگِ الکی نمیتونست برام یه چیزِ نمادین و دور از انتظار باشه. مرگ دیگه یه اتفاقِ مجازی نبود. حقیقت داشت.
من حقِ اینطور استعاره رو ندارم. ولی ازش استفاده میکنم تا خودم رو تسلی بدم. تا به چیزی بزرگ و عبث معنیای کوچک بدم.
فهم این حقیقت که من تمام عمرم رو بیدغدغه زندگی خواهم کرد - چرا که بهواسطهی ملیّتم بر دیگران برتریهای زیادی دارم- برام عذابآوره.
franny glass
فکر میکنم روح آوارهای دارم.
hiba
بعضی وقت ها آدرِنالین، هفته ها مثلِ داروی بیهوشی عمل میکنه و بعد توی شب دوباره حقیقتِ جایی که در اون هستم با من روبهرو میشه.
hiba
زیاد. همکارم، دان رِمفرد میگوید: «خیلی آسان است که به دخترِ پدری دیگر افتخار کرد.» پدرها این طوری هستند؛ فطرتاً نمیخواهند فرزندانشان اینگونه باشند. مهم نیست آنها چند سالهاند. مهم نیست آنها چقدرشجاعاند و حتی مهم نیست چقدر کارشان را خوب انجام میدهند. آنها دوست ندارند فرزندانشان در معرض مسائل و مشکلات بسیارباشند و یا شاهد رنجهای بسیار.
hiba
اگه من توی بوسنی زندگی میکردم، یا توی روآندا، یا چه میدونم یه جای دیگه، اونوقت مرگِ الکی نمیتونست برام یه چیزِ نمادین و دور از انتظار باشه. مرگ دیگه یه اتفاقِ مجازی نبود. حقیقت داشت.
hiba
وقتی از جلوی دبیرستان قدیمیم رد میشم، از پنجرهی ماشین بیرون میآم و جیغ میکشم: «هاهاها. لعنتی، لعنتی، لعنتی.» برای روزهای نه چندان خوش گذشته که اونجا درس میخوندم.
ویکتـوریـا
حجم
۵۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۷۱ صفحه
حجم
۵۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۷۱ صفحه
قیمت:
۱۴,۰۰۰
۹,۸۰۰۳۰%
تومانصفحه قبل
۱
صفحه بعد