راه رسیدن به خدا چگونه است؟ گفت: «دو قدم است و خواهی رسید؛ یک قدم از دنیا برگیر و یک قدم از آخرت؛ اینک رسیدی به مولی.» یعنی نه دنیا را بخواه و نه آخرت را بلکه خود او را بجو.
مهدی نجفی
«نَفْس» را به چیزی مشغول بدار که انجام شدنی باشد و اگر چنین نکنی او ترا به چیزی مشغول میدارد که انجام نشدنی خواهد بود
hegmataneh
«اگر برای حق مقبول باشد به رد خلق مردود نگردد و اگر برای حق مردود باشد به قبول خلق مقبول نشود.»
atiye
در مقام معرفت، همهٔ شکها برمیخیزند و سالک آنچه را به استدلال نمیتواند دریابد به چشم باطن میبیند
نون صات
آخرین سخن حسین این بود که گفت: «حَسْبُ الواجِدِ اِفراد الواحِدِلَه.» و این آیه را خواند: «یسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذِینَ لَا یؤْمِنُونَ بِهَا وَالَّذِینَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْهَا وَیعْلَمُونَ أَنَّهَا الْحَقُّ» و این آخر کلام او بود.
مهدی نجفی
خادم او در آن موقعیت وصیتی خواست. گفت: «نَفْس» را به چیزی مشغول بدار که انجام شدنی باشد و اگر چنین نکنی او ترا به چیزی مشغول میدارد که انجام نشدنی خواهد بود. دستیافتن به چنین حالی و با خود بودن به صورت کار اولیاست.» پسرش گفت: مرا وصیتی کن. گفت: «چون جهانیان در اَعمال میکوشند، تو درچیزی بکوش که ذرهای از آن، از هزار عمل جن و انس بهتر است و آن هیچ نیست به جز علم حقیقت.»
🌸📚💖Shamim💖📚🌸
شب اول که او را حبس کردند برای بازدید به او آمدند؛ او را در زندان ندیدند؛ همهٔ زندان گشتند کسی را ندیدند. شب دوم نه او را دیدند و نه زندان را؛ هر چقدر که به جستجوی زندان پرداختند آن را ندیدند. شب سوم او رادر زندان دیدند؛ گفتند شب اول کجا بودی و شب دوم زندان و تو کجا بودید؟ اکنون هر دو پدید آمدید این چه واقعهای است؟ گفت: «شب اول من به در حضور حضرت حق بودم به این جهت اینجا نبودم و شب دوم حضرت حق اینجا بود، به همین دلیل هر دو غایب بودیم. شب سوم مرا باز فرستادند برای حفظ شریعت؛ بیائید و کار خودتان را کنید.
بهروز
وگفت: توکل آن است که زمانی که می داند در شهر کسی ارجحتر از او برای «خوردن» وجود دارد، چیزی نخورد.
بهروز
اگر برای حق مقبول باشد به رد خلق مردود نگردد و اگر برای حق مردود باشد به قبول خلق مقبول نشود
نون صات
سالک آنچه را به استدلال نمیتواند دریابد به چشم باطن میبیند
نون صات