بریدههایی از کتاب خورشید بیغروب
۴٫۹
(۸)
در فنای خویش بقا یافتن
انسان فوارهای است که از قلب زمین عصیان میکند و در این جستن شتابان و شورانگیزش، هرچه بیشتر اوج میگیرد، بیشتر «پریشان و تردیدزده» میشود. اندک اندک هیجانش آرام میگیرد و میل بازگشت او را در انتهای راه انحنایی میافکند که هم صعود است هم رجعت. فرار و بازگشت با هم در ستیزند، به آخرین قلهی رهایی که میرسد، ناگهان احساس میکند که در فضا معلق مانده است، در برزخ میان زمین و آسمان بلاتکلیف و بیپناه نمیداند چه کند؟ از آنجا، افق تا افق جهان را مینگرد که صحرای خلوت و بیابان حیرت است.
seyed
عشق تنها کار بیچرای عالم است. چه، آفرینش بدان پایان میگیرد. معشوق من چنان لطیف است، که خود را به «بودن» نیالوده است، که اگر جامهی وجود بر تن میکرد، نه معشوق من بود!
Fatemeh
خدایا! مرا به ابتذال آرامش و خوشبختی مکشان، اضطرابهای بزرگ، غمهای ارجمند و حیرتهای عظیم را به روحم عطا کن. لذتها را به بندگان حقیرت بخش و دردهای عزیز بر جانم ریز.
سراج زاده
خدایا! به من زیستنی عطا کن که در لحظهی مرگ بر بیثمری لحظهای که برای زیستن گذشته است، حسرت نخورم و مردنی عطا کن که بر بیهودگیاش سوگوار نباشم.
melina
در نهان به آنانی دل میبندیم که دوستمان ندارند؛ در آشکار از آنانی که دوستمان دارند، غافلیم و شاید این است دلیل تنهاییمان.
Fatemeh
این آیه را که بر زبان داستایوفسکی راندهای، بر دلهای روشنفکران فرود آر که: اگر خدا نباشد، همه چیز مجاز است
سراج زاده
علی آشکارترین حقیقت و مترقیترین مکتبی است که در شکل یک موجود انسانی تجسم یافته است. واقعیتی بر گونهی اساطیر و انسانی است و هست از آنگونه که باید باشند و نیست.
سراج زاده
علی آشکارترین حقیقت و مترقیترین مکتبی است که در شکل یک موجود انسانی تجسم یافته است. واقعیتی بر گونهی اساطیر و انسانی است و هست از آنگونه که باید باشند و نیست.
سراج زاده
خدایا! شهرت، منی را که میخواهم باشم، قربانی منی که میخواهند باشم نکند.
melina
انسان گمگشتهی این خاکستان ناآشنا، که خود را در زیر این آسمان کوتاه و غریب گرفتار میدیده، سراسیمه و پیگیر، در راه جستجوی آن «بهشت گمشده» ی خویش که میداند هست، بر هر چه میگذشته که از او نشانی مییافته، به نیایش زانو میزده و هرگاه که بر بیهودگی آن آگاه شده است، بیآنکه در یقینش به بودنِ آن «نمیدانم کجا» خللی راه یابد، بیدرنگ، نشانهی دیگری را سراغ میکرده و در این به هر سو دویدنهای خستگیناشناس، آنچه هرگز خاموش نگشته، فریادهای رقتبار این گرفتار غربت بوده است که هنوز بیتابانه دست به دیوار این عالم میکشد تا به بیرون روزنهای باز کند.
Amirhossein kouchaki
حجم
۱۳۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
حجم
۱۳۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
قیمت:
۹,۰۰۰
تومان