دختر بچه که ذوقزده بود با خر بازی میکرد و برایش شعر میخواند. مادرش که متوجه شعرهای او نمیشد. پرسید: «چی میخونی دختر گلم؟»
دختر درحالیکه سر و صورت خر را نوازش میکرد گفت: «این زبون خراس، تو متوجه نمیشی. فقط ما دوتا میفهمیم.»
سیّد جواد
آدما به همهچیز از دریچهی پول نگاه میکنند.
سیّد جواد
این روزا آدم هرچه بخره ضرر نمیکنه.
سیّد جواد
وقتی قرار شد فیلمی ساخته شود که داستان آن دربارهی یک خر باشد، هزینهای برای نقش اول فیلم یعنی جناب خر لحاظ نشد. همهی اعضای جلسهی برآورد هزینهها که اساساً به کاهش آن فکر میکردند، متفقالقول بودند چیزی که همهجا بهراحتی و بدون هیچ هزینهای یافت میشود خر است.
سیّد جواد
اگر آدم عاقل بود، اگر مثل بقیهی حیوانها مهر و محبت داشت، اگر در خودش ضعف نمیدید، چرا باید وسیلهای اختراع میکرد که باعث قتل و خونریزی شود. چرا نباید همزیستی و آرامشی را که سایر موجودات دارند، انسانها هم داشته باشد. تا حالا هیچ خری دنبال تیر و تفنگ نبوده.
محمدرضا
تا آنجا که یادم میآید از همان کرگی مادرم مرتب در گوشم میخواند که ما خرها به دنیا آمدهایم تا برای آدمها بار ببریم و به آنها سواری بدهیم. او میگفت اگر ما در کارها به آدمها کمک میکنیم آنها هم در عوض به ما علوفه میدهند و حافظ جان ما هستند. اگر آنها نبودند ما بهراحتی طعمهی حیوانات درنده میشدیم. همیشه از من میخواست که در آینده خر وظیفهشناسی باشم و کارم را خوب انجام دهم تا همه از من راضی باشند.
محمدرضا
دختر جوانی که برای عکس گرفتن کنارم ایستاده بود چشمان درشتی داشت که با دیدن آنها به یاد چزمل افتادم. البته چشمان چزمل خیلی درشتتر و خوشگلتر از چشمهای این خانم بود. بدون تعارف بگویم در بین همهی حیوانات چشمهای ما خرها از همه زیباتر است
YasmineGh