بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب تذکره اندوهگینان | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب تذکره اندوهگینان اثر حسام‌الدین مطهری

بریده‌هایی از کتاب تذکره اندوهگینان

ویراستار:فهیمه شانه
انتشارات:نشر اسم
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۵۶ رأی
۴٫۳
(۵۶)
خدای را نتوان یافت جز با خرد. و خردمند آن باشد که بدان راه رود که بداند، نه آن که همه‌چیز داند. آنکه همه‌چیز داند خود در گردابِ جهل است
علی شیری
این وسط گویی من آن کلمۀ بی‌ربط و ناجور میانِ جملۀ سادۀ زندگی بودم. اما خدا خواست من هم به جهانِ حقیقت دینم را ادا کنم.
plato
«از من نرنج عبدالله! اگر بنا بود چهارپایی باشی، می‌بودی. حالا همانی که می‌باید.»
plato
نمی‌دانم چه‌ام. از غافلانم یا آنم که در دانسته‌های آمیخته‌اش می‌غلتد.
plato
«کاش همچون بهائم بودم، بی اندیشۀ فردا، بی بیمِ مرگ، بی جنب‌وجوشِ بی‌حاصل ...»
plato
هر آنجا که به تردید رسیدی، در آستانۀ آغازی و چون پرسیدی در آغاز خواهی بود.
plato
«غم همزادِ بنی بشر است و شادی غایتش. بسیار مردمان بیامدند و بی‌توشه برفتند و همه چون مجانین در پیِ شادی گشتند و راه بدان نبردند.»
plato
«برای کسانی که به شما آزار می‌رسانند برکت بطلبید؛ برکت بطلبید و لعن نکنید.»
maryam_z
همانا تیرگی آبستنِ رازآلودگی‌هاست.
plato
«نخستین دلداده نیستی اما حالا می‌دانی پی چه می‌گردی. آشفته‌حالی‌ات را بهانه‌ای است. کفران نکن. برو، یا می‌رسی یا می‌بازی. هر قدم رو به روشنی‌ست، اگر گشوده‌چشم بروی.»
jm

حجم

۲۹۵٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۲۵ صفحه

حجم

۲۹۵٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۲۵ صفحه

قیمت:
۴۵,۰۰۰
تومان