بریدههایی از کتاب با اجازه بزرگترها، بله (خاطراتی از خواستگاری به سبک شهدا)
۴٫۴
(۸۳)
"عروسخانوم، بنده وکیلم؟" بلافاصله با صدای بلند گفتم: "بله." با صدای خندهٔ جمع به خودم آمدم. مادر طوری که کسی نبیند، محکم نیشگونم گرفت. عاقد گفت: "ماشاءاللّه عروسخانم چه صدای رسایی دارن! اینطور که معلومه خیلی هم عجله دارن."
satisfaction
بعضی مواقع آدم ممکن است تقدیر را نپسندد، ولی خداوند خودش خیلی خوب مدیریت میکند.
satisfaction
یکی از نقاشیها زمینهای کاملاً سیاه داشت و وسط این سیاهی شمع کوچکی میسوخت که نورش در مقابل این ظلمت خیلی کوچک بود. زیر این نقاشی به عربی شاعرانهای نوشته بود «من ممکن است نتوانم این تاریکی را از بین ببرم، ولی با همین روشنایی کوچک، فرق ظلمت و نور و حق و باطل را نشان میدهم و کسی که به دنبال نور است، این نور هر چقدر هم کوچک باشد، در قلب او بزرگ خواهد بود.» کسی که به دنبال نور است؛ کسی مثل من. آن شب تحت تأثیر این شعر و نقاشی خیلی گریه کردم
معصومه
عشق انسانی گرچه رنگ و بوی دنیایی دارد، اما میتواند راهی برای رسیدن به معشوق حقیقی باشد.
الهه
"هیچوقت به چیزی که بهت پیشنهاد میدن، نه نگو. یه خرده که زحمت بکشی و تلاش کنی، میشه از عهدهٔ همهچی براومد."
satisfaction
آقاجان مثل همیشه هیچ حرفی نمیزد. فقط قبل از اینکه سوار شوم، از من پرسید: "تا امروز به تو چیزی راجع به شوهرت گفتهم؟" گفتم: "نه." جوابم را که شنید، گفت: "قدر شوهرت رو بدون. اینقدر ارزش داره که حتی روزی سه بار کفشهاش رو جلوی پاش جفت کنی. این رو تا امروز به تو نگفته بودم، چون تو دخترمی."
satisfaction
مصطفی خیلی آرام اینها را گوش داد و گفت: "من نمیتونم براش مستخدم بیارم، اما قول میدم تا زندهم، وقتی بیدار شد تختش رو مرتب کنم و لیوان شیر و قهوه رو روی سینی بیارم دم تخت." و تا شهید شد همینطور بود.
satisfaction
"ببینید! من میخوام با کسی ازدواج کنم که زندگی با اون من رو یه قدم به تکامل نزدیکتر کنه."
satisfaction
گفت: "دلم میخواد جوری زندگی کنم که هرگز برای حل مشکلاتمون توی زندگی مجبور نشیم به کسی مراجعه کنیم و برعکس، زندگیمون طوری باشه اگه کسی مشکلی داشت به ما مراجعه کنه."
|قافیه باران|
"من هستم و خدای خودم!"
Samadi
حجم
۱۶۵٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۱۶۵٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
قیمت:
۱۲,۰۰۰
۶,۰۰۰۵۰%
تومان