بریده‌هایی از کتاب انواع زنان

اگرچه روش دردناکی است، اما تجربه بهترین استاد زن آفرودیتی است. او می‌آموزد که دیگران وقتی او با آن‌ها مانند «از دل برود هر آن‌که از دیده برفت» رفتار می‌کند، ناراحت و عصبانی می‌شوند.

زنان آفرودیتی تمایل دارند در لحظه‌ی حال زندگی کنند. آن‌ها به‌گونه‌ای هستند که گویی هیچ چیز ورای تجربه‌ای که در این لحظه دارند وجود ندارد. چنین زنی در گیرودار یک لحظه ممکن است به گونه‌ای واکنش نشان دهد که انگار کارهایش هیچ‌گونه عواقبی نخواهد داشت.

ی که به شدت با کهن‌الگوی آفرودیت همذات‌پنداری می‌کند، عمومآ زنی برون‌گراست که عاشق زندگی است و عنصری آتشین در شخصیتش دارد. او دیگران را دوست دارد و با جذابیتش آن‌ها را به سمت خود جلب می‌کند. توجه او حالتی اغواگرانه دارد. اگر او با آفرودیت همذات‌پنداری کند به خواست خودش عمل کرده و به عواقب کارهایش اهمیتی نمی‌دهد. اما این عواقب می‌تواند اعتماد به‌نفس خودش را کاهش دهد. او باید بداند چگونه در برخی محیط‌ها آفرودیت را کنترل کرده و چگونه به دیگران واکنش نشان دهد؛ چگونه انتخابی عاقلانه داشته باشد: «در چه زمانی و با چه کسی» و چگونه در موقعیت‌های مخرب، مشابه کهن‌الگو عمل نکند.

داشتن آفرودیت به‌عنوان کهن‌الگوی غالب، کار سختی است. زنی که دارای تمایلات آفرودیتی است، همیشه بین علائق خود و فرهنگ جامعه در کشمکش و تضاد خواهد بود.

اما سال‌های میانی برای زنان آفرودیتی که مشغول کارهای خلاقانه هستند، دشواری‌ای ندارد. چنین زنانی اشتیاق خود را حفظ کرده‌اند و همچنان خود را غرق در کاری کرده‌اند که از آن لذت می‌برند. و حال آن‌ها تجربه‌ی بیشتری دارند تا از آن الهام بگیرند و مهارت‌های گسترده‌تری دارند تا به کمک آن‌ها بتوانند خود را ابراز نمایند. کهنسالی

یک مادر آفرودیتی می‌تواند با زیبایی و فریبندگی خود، کودکانش را شیفته خود نماید. اما اگر (به‌دلیل کمبود دیمیتر) به نیازهای آن‌ها به امنیت عاطفی و ثبات توجه نکند، مادری بی‌ثبات خواهد بود که این موضوع عواقب بدی بر روی کودکان خواهد داشت. بچه‌ها از دریافت کامل توجه مادر در یک لحظه بسیار شاد خواهند شد و لحظه‌ای بعد که حواس او به جای دیگری پرت می‌شود، از لحاظ عاطفی ویران می‌شوند.

کودکان یک زن آفرودیتی اگر ویژگی‌های دیمیتری نیز در مادرشان حضور داشته باشد، می‌توانند فردیت خود را رشد داده و بارور کنند.

وقتی زنان (خصوصاً یک هرای حسود و کینه‌ای) از دست زن آفرودیتی عصبانی می‌شود، او شوکه می‌شود. او به‌ندرت خصومت دیگر زنان را تاب می‌آورد و از آن‌جایی که خودش حسود و تملک‌طلب نیست، به سختی می‌تواند علت دشمنی آن‌ها را درک کند.

نمی‌شوند. اما زن آفرودیتی استثناست. او به کمک استعداد ذاتی خود در متمرکز کردن کل توجه‌اش روی فردی که با او ملاقات می‌کند، می‌تواند مرد هفایستوسی را از لاک خودش بیرون بکشد و او را جالب توجه بیابد.

مردان هفایستوسی درون‌گرا و احساساتی، معمولا دارای خشمی سرکوب‌شده هستند که در کارهای خلاقانه متجلی می‌شود.

زن آفرودیتی می‌تواند در نتیجه‌ی تلاش‌هایی که برای کار مورد علاقه‌اش انجام می‌دهد به موفقیت دست یابد، اما برخلاف آتنا و آرتمیس از ابتدا برای رسیدن به آن موفقیت برنامه‌ریزی نکرده است.

اگر او شیفته‌ی موضوعی شود، قادر است وارد کاری مرتبط با رشته‌ی تحصیلی‌اش شود که معمولا در زمینه‌ی خلاقانه‌ای است که تعامل با مردم را نیز در خود دارد. برای مثال او ممکن است دانش‌آموخته تئاتر باشد که از نقشی وارد نقش دیگری می‌شود. هر بار که او وارد نقش جدیدی می‌شود، هیجان ذاتی‌اش را آرام می‌کند و بنابراین می‌تواند تبدیل به برجسته‌ترین دانشجوی تئاتر در دانشکده شود.

مادران نیز مانند پدران می‌توانند برای دختران آفرودیتی‌شان نقش یک «زندان‌بان روحی» را ایفا کنند.

کهن‌الگوی آفرودیت بیش از هر کهن‌الگوی دیگر، درگیر حواس و تجربه‌های حسی است. به همین دلیل تقویت حساسیت حواس و تمرکز بر این‌جا و اکنون، آفرودیت را فرا می‌خواند.

برخلاف زنی که تحت‌تأثیر دیمیتر قرار دارد و به خاطر داشتن فرزند اقدام به برقراری رابطه می‌کند، زنی که تحت‌تأثیر آفرودیت می‌باشد، به خاطر میل به تجربه‌ی عاشقانه صاحب فرزند می‌شود. آفرودیت در گوش زن زمزمه می‌کند که از روش‌های جلوگیری استفاده نکند؛ چرا که از لذت لحظه می‌کاهد و یا شروع عشق‌ورزی را از پیش تعیین شده می‌کند. توجه به توصیه‌های اسطوره، احتمال بارداری ناخواسته را بالا می‌برد.

هر آنچه که معمولی و رشدنیافته است، «مواد اولیه» زندگی روزمره است که از طریق خلاقیت آفرودیت و اثر کیمیاگرانه‌اش می‌تواند تبدیل به «طلا» شود؛ همان‌گونه که مجسمه پیگمالیون از طریق عشق تبدیل به یک زن واقعی و زنده گشت.

هرجا که هشیاری آفرودیتی حضور داشته باشد، انرژی ایجاد می‌شود. عشاق از احساس خوشبختی و سطح بالای انرژی به هیجان می‌آیند و گفت‌وگو به اوج شکوفایی خود رسیده و افکار و احساسات در آن متجلی می‌شود. وقتی دو فرد حقیقتآ با یکدیگر ملاقات می‌کنند، هر دو از این مواجهه انرژی دریافت می‌کنند و بیش از پیش احساس سرزندگی می‌نمایند؛

زمانی که در فردی که با او هستیم یا کاری که انجام می‌دهیم، جذب شویم، گذر زمان را احساس نمی‌کنیم؛ این ویژگی مشترک بین هستیا و آفرودیت است.

اما بسیاری از افراد در مواجهه با زنی که از هشیاری آفرودیتی استفاده می‌کند، دچار اشتباه می‌شوند. آن‌ها وقتی در زیر تابش توجه او گرم می‌شوند، احساس جذاب و جالب بودن می‌کنند؛ چرا که او آن‌ها را از خلوت خود بیرون کشیده و با روشی محبت‌آمیز یا تأییدکننده (به جای روشی ارزیابی‌کننده یا انتقادی) با آن‌ها برخورد کرده است. اما این شیوه‌ی اوست که عمیقآ و در لحظه درگیر چیزی که برایش جذاب بوده است می‌شود. اثر این اتفاق بر روی دیگران می‌تواند اغواکننده بوده و باعث سوءتفاهم شود؛ چرا که روش تعامل او این برداشت را ایجاد کرده است که او شیفته طرف مقابل شده است؛ در حالی که این‌گونه نیست.

آنچه ما در زیر نور این نورافکن می‌بینیم، اثری که آن تجربه بر روی ما می‌گذارد را بهبود بخشیده یا تقویت می‌کند. ما تحت‌تأثیر قرار می‌گیریم و به آنچه می‌بینیم یا می‌شنویم واکنش نشان می‌دهیم. این نورپردازی خاص به ما کمک می‌کند تا در هنگام اجرای یک سمفونی از لحاظ عاطفی از خود بی‌خود شویم یا متأثر از یک نمایش یا کلمات یک سخنران گردیم. عواطف، حس تأثیرپذیری و خاطرات در پاسخ به آنچه می‌بینیم یا می‌شنویم در ما غلیان پیدا می‌کنند. در مقابل، آن‌هایی که روی صحنه هستند می‌توانند از مخاطبان الهام گرفته و از تأییدی که از آن‌ها دریافت می‌کنند، انرژی بگیرند.