بریدههایی از کتاب در قلمرو سایهها (جستارهایی در روانشناسی فرقهها)
۴٫۰
(۶)
نخستین گروههایی که امروز به آنها مفهوم «فرقه» را اطلاق میکنیم، با هدفهای سودجویانه و آزمندانه شکل گرفتند. این دقیقاً بر خلاف این تصور از فرقهها است که میگوید در بدو امر، با هدفهای مذهبی شکل گرفتند.
شهید مریم فرهانیان
آرمانیاند؛ و از همین رو برای افراد جاهطلب و آرمانگرا، جذاب مینمایند. این فرض که صرفاً افراد ضعیف و سادهلوح به فرقهها ملحق میشوند لزوماً صحیح نیست. فرقهها از آن جهت که همواره از رهبری کاریزماتیک برخوردارند و مناسبات در آنها بر اساس روابط طولی تنظیم میشود، مکان مناسبی برای کسانی است که به تکیهگاهی معنوی _ روانی برای خود نیازمندند. زنان، نوجوانان و جوانان و افراد آرمانگرا بهترین کسانی هستند که با این الگو همسازی دارند. رهبر فرقه غالباً در نقش پدر یا مادر معنوی برای اعضای فرقه ظاهر میشود و اعضا نیز اغلب، او را به همین عنوان میپذیرند
شهید مریم فرهانیان
قدرت، فساد میآورد و قدرت مطلق، فساد مطلق.
آلیوشا
در تبیینی روانشناختی، کیش را در رده سازمانهای مذهبی جدیدی دانستهاند و معتقدند در جاهایی که کلیساها و مذاهب ضعیف عمل نمودهاند، فرقهها با موفقیت روبهرو شدهاند؛«کیشها گروههایی هستند که بر گرد رهبران کاریزماتیک فراهم میآیند و این رهبران میکوشند پیروان خود را از کلّ جامعه، از اعضای خانواده و از هر کسی که ممکن است نظر دیگری داشته باشد جدا کنند. سرسپردگی محض به عقاید و تعالیم رهبر به هر وسیلهٔ ممکن تقویت میشود. این تعالیم ممکن است شامل نکاتی از این دست هم باشند که مرگ همواره دَری است که به روی زندگی آینده باز میشود؛ کالبد خاکی، مزاحم آدمی است؛ و افراد اگر حتّی خودکشی هم بکنند، هرگز دچار نابودی کامل نمیشوند و بهراستی نمیمیرند، بلکه به قلمروی آرمانی و جهانی آسمانی راه مییابند.
شهید مریم فرهانیان
اغلب اینطور تلقی میشود که این انشعابات، به تنشهای شدیدی بین این گروهها و فرهنگ عمومی جوامعی که گروهها در آن قرار دارند منجر میشود. این همان اتفاقی است که در خصوص اقلیتهای مذهبی نیز رخ میدهد. جامعهشناسان معتقدند بر خلاف اقلیتهای مذهبی که محصول یک انشعاب مذهبیاند و به همین جهت، پیوند خود را با نظام اعتقادی پایه، حفظ میکنند، فرقهها به شکلی ناگهانی بر مبنای عقاید و مناسک بدعتآمیز شکل میگیرند
شهید مریم فرهانیان
فرقهها نه به دنبال جایگزینی کامل سنتهای موجود بلکه در صدد پیشروی از طریق این سنتها هستند. فرقهها، یا توجه اندکی به نظامهای اعتقادی استقرار یافته دارند و یا اصولاً هیچ تمایلی به این مسئله وجود ندارد. رهبران فرقهها و پیروانشان، با نگه داشتن نظام اعتقادی خودساختهشان، سعی در تحقیر و تخریب سیستمهای اعتقادی موجود دارند و آنها را ناکارآمد معرفی میکنند. به تبع آن، به جداسازی و انزوای خود از جریان اصلی مذهبی جامعه تمایل دارند. فرقهها، یا به ابداع اصول عقاید کاملاً جدید گرایش دارند و یا حداقل به بازتفسیر افراطگرایانه و رادیکال از اصول موجود در متون مقدس میپردازند.
شهید مریم فرهانیان
الف) تجمع خاص اشخاص که به آیینی گرویدهاند ولی توسط همگان به رسمیت شناخته نشدهاند و در نهادهای اساسی جامعه قرار نگرفتهاند.
ب) گروهی که خود را بهعمد از جمعی وسیع و اصلی، یا از سلسله اندیشهها و باورهایی خاص، جدا ساختهاند. در این معنا فرقه در برابر سازمان دینی قرار میگیرد.
ج) در معنای اصولی فرقه، انقطاع، یا دستکم، طرد از یک آیین است که آن آیین از نظر جامعهشناختی «تبهگشته» و از نظر انسانی «منحط» شناخته شده است.
تعبیر دیگری نیز وجود دارد که «فرقه» را به گروه یا حزبی که نظریات و پیشوای مشترکی دارند اطلاق میکند.
شهید مریم فرهانیان
فرقهها یا کیشها، ساختارهای پیچیدهٔ اجتماعی _ اعتقادیای هستند که در دنیای کنونی، برای پر کردن خلأ ناشی از سکولاریته شدن جوامع، روز به روز بر دایره وسعت و قدرتشان افزوده میشود. حضور یک رهبر کاریزماتیک در رأس ساختاری هرمی که قرائتی شخصیشده از یک دین را ارائه میکند، از مهمترین ویژگیهای یک فرقه است. بسته بودن فضای فرقهها، این امکان را به آنها میدهد تا در فضایی بدون نظارت و نقد، بهراحتی، تحت پوشش عناوین مشروع و مقبول، به کار خود ادامه دهند. نخبهگرایی نیز یکی از ویژگیهای اصلی فرقهها است. فرقهها برای جذب افراد از شیوههای اِعمال نفوذ در ذهن و شخصیت افراد بهره میبرند؛ شیوههایی که طیف وسیعی از روشهای روانشناسانه را شامل میشوند. مهمترین و معروفترین این روشها به روش مغزشویی مشهور شده است.
شهید مریم فرهانیان
اگر در قبیله، «همه یک نفر» بودند، در فرقهها «یک نفر همه» است و این امر تفاوتی اساسی با مفهوم پیشین دارد. به همان میزانی که در یک قبیله فردیت اشخاص در یک هویت جمعی حل میشد، در فرقهها نیز، فردیت افراد تقریباً از بین میرود اما نکته مهم اینجاست که قبیله در پی تأمین امنیت و آذوقه برای کل افرادش بود و افراد قبیله هم برای نیل به این مسئلهٔ حیاتی از فردیت خود تا حد امکان چشمپوشی میکردند اما در فرقه، همگی تا پای جان باید در پی تأمین منافع یک نفر باشند و در راستای تحقق این امر از فردیت خود بگذرند. در اینجا «من شخصی» رهبر فرقه، جای «من جمعی» قبیله یا «ما» ی زندگی کشاورزی یا «من فردی» زندگی شهرنشینی تجاری را میگیرد.
شهید مریم فرهانیان
انسان یکجانشین کشاورز بر خلاف اقوام نخستین و شکارچی خود در دوره قبل، به سبب احساس امنیتی که به یُمن یکجانشینی به دست آورده بود، کمتر نیازمند یک روح واحد قبیلهای بود. او حالا این امکان را داشت که با اتکا به شرایط جدید، هم به بقای کل جامعه کشاورزی خود بیندیشد و هم جایگاه خود را به عنوان یک عضو از گروه مورد توجه قرار دهد. در این دوره مفهوم «ما» بر ذهن بشر غلبه بیشتری داشت.
اما پس از ورود به عصر شکلگیری تمدنهای کهن و آغاز شهرنشینی، ذهن و روان بشر تحولی دوباره را تجربه نمود. در عصر جدید، به واسطه اختراع پول و کشف سنگها و فلزات گرانبها و نیز افزایش تولید غلات و محصولات کشاورزی و نیز تولیدات دامی، شکل جدیدی از زندگی اجتماعی در حال شکل گرفتن بود که در آن رقابت فردی حرف نخست را میزد.
شهید مریم فرهانیان
حجم
۲۲۷٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
حجم
۲۲۷٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
قیمت:
۳,۵۰۰
۱,۷۵۰۵۰%
تومان