پرسیدم: «سعادت دنیا و آخرت را در چی میدانید؟»
گفت: «در اینکه گناه نکنید.»
قاصدك
«امکان دارد شما در خدمت حضرت مهدی (عج) باشید و ایشان فراموشتان کند؟!»
قاصدك
از درِ مسجد وارد صحن جمکران شدیم.
از بلندگو کسی با امام (عج) درد و دل میکرد: «مولا جان! کاش میدانستیم کجا تشریف دارید...؟»
آقا زیر لب زمزمه میکرد: «کجا تشریف ندارند؟!»
shariaty
خیرالحافظین
قبلتر محافظ یکی از مراجع بود.
بعد از فوت آن مرجع، آمده بود بهاصرار که محافظ آقای بهجت بشود.
خانوادۀ آقا هم قبول کردند و با خودش در میان گذاشتند.
گفت: «آن وقت چه کسی میخواهد از آن محافظ، محافظت کند؟»
گفتند: «خدا.»
گفت: «همان خدا، از من هم محافظت میکند.»
shariaty
امام (ق.س) از دنیا رفته بود؛
آقای خامنهای آمد و از سنگینی بار امانتی که دستش دادهاند، حرف زد.
آقای بهجت بعد از چند لحظه سکوت، سر بلند کرد و گفت: «الحمدلله شما به مبانی مستحضرید. اگر به آنچه میرسید، طبق موازین عمل کنید، «من» ملتزمم که شما را تنها نگذارند.»
قاصدك
گفتم: «آقا! اجازه بدهید این خرزهره را ببُریم. درخت میوه که نیست؛
فقط حیاط را کثیف میکند.»
با مهربانی و خنده گفت: «نه! این را علی آقا کاشته؛ نباید بِبُرید.»
مهربانی، از چشمهایش میبارید.
قاصدك
اگر بدانید در این استغفار چه گنجهایی نهفته است؛ روح را صیقل میدهد، راهها باز میشود
و حاجتها برآورده میشوند.»
قاصدك
از بلندگو کسی با امام (عج) درد و دل میکرد: «مولا جان! کاش میدانستیم کجا تشریف دارید...؟»
آقا زیر لب زمزمه میکرد: «کجا تشریف ندارند؟!»
الهه
به افراد زیادی صدقه بدهید، حتی اگر مقدارش کم باشد.
soltani
من از این بچه یاد گرفتم اگر ما خدا را اندازۀ مامان حساب میکردیم، اگر مثل این بچه یاد میگرفتیم که هر چه میخواهیم باید از او بخواهیم، بارمان بسته میشد
soltani