بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب قصه‌های بابام | طاقچه
کتاب قصه‌های بابام اثر ارس‍ک‍ی‍ن‌ ک‍ال‍دول‌

بریده‌هایی از کتاب قصه‌های بابام

۳٫۵
(۱۴)
باباجانم گفت: ـ اگر واقعآ تا این حد احتیاج دارین که ناقوستون زده بشه تنها راه‌اش همینه که عرض کردم. یه بار برای همیشه، منو زندیق و بندیق و کافر و خارج از مذهب تصور کنین و از این اصرار بی‌خودی که من بیام کلیسا و پای وعظتون بشینم دست وردارین... اگه منظورتون خیر و صلاح منه، بدونین و آگاه باشین که ما برا خودمون یه مختصر دین و ایمونی داریم که از سرمون هم زیاده... و به پیر و پیغمبر قسم که شنیدن وعظ‌های شما کم‌ترین ضررش اینه که همون مختصر دین و ایمونم ازمون می‌گیره... شما هم که گمون نمی‌کنم دل‌تون راضی باشه که موعظه‌هاتون باعث لامذهبی خلق‌اللّه بشه؟
S
نامه‌هام!... همه نامه‌های عاشقونه خواستگارهای قدیم‌ام که با خون دل نگه‌شون داشته‌بودم!... همه نامه‌هایی که خودت برام نوشته‌بودی، موریس!... آخ!... نگاه کن ببین چه بلایی سرشون آوردی! ـ اما آخه، مارتاجونم! این‌ها دیگه خیلی کهنه شده‌بودن. اگر دل‌ات خواسته باشد هر وقت فرصت پیدا کنم خودم دوباره برات می‌نویسم! ـ نامه‌های تازه را می‌خوام چی‌کار؟ من همون نامه‌های قدیمو دلم می‌خواد نگه‌دارم. و این بار چنان زد زیر گریه که طفلک باباجانم به کلی دست و پاش را گم کرد. رفت تا ته ایوان و برگشت. مامان‌ام خم شد و تا جایی که دامن پیشبندش جا داشت نامه‌ها را ریخت توش. باباجانم گفت: ـ خودم سر فرصت دوباره برات نامه می‌نویسم، مارتا... مامان‌ام بلند شد: ـ تصور می‌کنم تو باید نسبت به نامه‌های خواستگارهای قدیم من احترام بیشتری قایل باشی، حتا اگه برای نامه‌های خودت هم یه پول سیاه ارزش قایل نشی.
S
می‌دونی؟ یکی از اولین چیزایی که آدم باید تو سیاست یاد بگیره اینه که واسه یه سیاست‌مدار، بدترین سیاستا اینه که بخواد رو پاهای یه سیاست‌مدار دیگه راه بره!... موریس خان!
hossein yousefzade
می‌دونی؟ یکی از اولین چیزایی که آدم باید تو سیاست یاد بگیره اینه که واسه یه سیاست‌مدار، بدترین سیاستا اینه که بخواد رو پاهای یه سیاست‌مدار دیگه راه بره!...
neda
ـ یه سگِ دیگه هم که بگیریم دو دلار به جیب زدیم... پول واقعآ مفتیه! فقط مزد خیابون گز کردنه دیگه. تازه حالا دارم می‌فهمم که چرا مردم این قد عاشق کارای سیاسی هستن. حالا دیگه من به هیچ قیمتی حاضر نیستم جای خودمو با هیچ کدوم از خلق‌اللّه عوض کنم. برا این‌که زندگی آدم به خوشی بگذره، هیچ چی بهتر از کارهای سیاسی نیست
neda
تو نباید سگایی رو که مردم بابتشون مالیات می‌دن بگیری! باباجانم گفت: ـ آخه اونا تو کوچه ول می‌گشتن. من دو دور تو شهر چرخیدم. هیچ معلوم نمی‌شه که این سگا ممکنه صاحابی هم داشته باشن. وظیفه و مسئولیت سیاسی من حکم می‌کرد دست‌گیرشون کنم خُب... منم به وظیفه‌م عمل کردم.
neda

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۲۰۵ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۲۰۵ صفحه

صفحه قبل
۱
صفحه بعد