بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب از قله عاشورا تا دریای ظهور | طاقچه
تصویر جلد کتاب از قله عاشورا تا دریای ظهور

بریده‌هایی از کتاب از قله عاشورا تا دریای ظهور

۴٫۹
(۹)
کلام بلندی از حضرت امام علی (ع) نقل شده است که فرمودند: «من عاشق زندگی‌ام و بیزار از دنیا.» پرسیدند: مگر بین زندگی و دنیا چه فرقی است؟ فرمودند: «دنیا حرکت بر بستر خور و خواب و خشم و شهوت است و زندگی، نگریستن در چشم کودک یتیمی است که از پس پردۀ شوق به انسان می‌نگرد.»
erfan
خاموشی صدا در سینه‌ها، دهان‌های بازمانده از حیرت و بیچارگی، فرود تازیانۀ چپاولگران بر گرده‌ها، ناتوانی پاهای وامانده از رفتن، غفلت تام و تمامی که همه چیز را از معنی تهی ساخته بود و غروب خورشید حقیقت، در پشت کوه‌های بلند ظلم، مردی از تبار سلحشوران اهل حقیقت را به حرکت درآورد.
لَبیکَ یا مهدی (عج)
هر که می‌خواهی باش، در هر کجا که می‌خواهی باش، به هر حرفه و رشته که مشغولی، درباره‌اش اهتمام بورز؛ امّا تو ناگزیری دربارۀ مبانی [زیارت] و اساس آنچه بدان اشتغال می‌ورزی، آن را بنا می‌کنی، تأیید یا رد می‌کنی، تأمّل کنی و نسبتش را با حقایق مصرّح و روشن مندرج در کلام وحیانی و روایات رسیده از حضرات معصومان: کشف کنی؛ وگرنه زیارت تو به جایی می‌رود و عمل تو به جایی.
*نرگس*
حسین بن علی (ع) نیک می‌دانست که می‌باید بار دیگر، ابتدا و انتهای سفر آدمی معلوم شود تا صورت و سیرت زندگی برایش معنی پیدا کند؛ زیرا از جادۀ زندگی و در وقت مواجه شدن با راه‌ها و بیراهه‌ها، بدون روشن شدن غایت سفر، چگونگی طیّ طریق و جهت‌گیری در میانۀ راه، معلوم نمی‌شود.
*نرگس*
بر حسین (ع) واجب بود تا به دعوت جماعتی لبّیک گوید و به پاخیزد؛ به سوی مردم برود و حجّت را تمام کند. مبادا که فردا زمزمه سر دهند که: حسین را فراخواندیم و حکمش را گردن نهادیم؛ امّا او اجابت نکرد!
F313
می‌دانستم که من نور یا منبع ایجاد آن نیستم؛ ولی با تفکّر و دانش می‌توانم نور را به تاریک‌ترین جاها منعکس کنم.
F313
پایان ماجرای امام حسین (ع) سرآغاز حضور هنرمندانه و با شکوه یگانه زنی است که گویا، همۀ صحنۀ عاشورا برای نقش‌آفرینی او فراهم آمده بود و الگوی ازلی و نمونۀ ابدی ساخته شده در ظهر عاشورا بی‌حضور زینب (س) ناقص می‌ماند. به راستی که بی‌نقش آفرینی او، داستان کربلا بی‌سرانجام رها می‌شد.
مرتضی ش.
به جایی که تاریک و ظلمانی است، نور بتابانیم؛ به جایی که امید نیست، امید ببریم و در نور خدایی گام برداریم
F313
«آنکه خواستۀ دیگری را جز خواست خداوند، مقدّم بدارد، لاجرم روزگارش پریشان، رزقش اندک و دلش به هرچه خواهد، مشغول شود و آن را اولویّت ببخشد.»
erfan
منصور برزج می‌گوید: به امام صادق (ع) عرض کردم: ای آقای من! چه بسیار از شما یاد سلمان فارسی را می‌شنوم؟ فرمودند: «نگو سلمان فارسی، بگو سلمان محمّدی! آیا می‌دانی چرا از او یاد می‌کنم؟» عرض کردم: نه؛ فرمودند: «برای سه صفت: ۱. مقدّم داشتن خواستۀ امیرالمؤمنین (ع) بر خواستۀ خودش؛ ۲. دوست داشتن فقرا؛ ۳. دوست داشتن علم و علما.»
*نرگس*
در این وقت است که هر کس، در هر لباس و سمت، درمی‌یابد آنچه می‌سازد، مبادی‌اش و مبانی‌اش را از کجا اخذ کرده است. درمی‌یابد چه نسبتی با عشق مقدّس و کین مقدّس او دارد. بر او مکشوف می‌شود که در غفلت تمام، این مبانی را رها کرده و عملش بی‌بنیاد و معلّق شده است.
*نرگس*
«می‌روم و جوانمرد را مرگ ننگ نباشد؛ زیرا او مخلصانه می‌کوشد و با جوانمردان با نیکویی رفتار می‌کند تا خواری را به جان نخریده باشد.»
F313
«دنیا حرکت بر بستر خور و خواب و خشم و شهوت است و زندگی، نگریستن در چشم کودک یتیمی است که از پس پردۀ شوق به انسان می‌نگرد.»
erfan
خدای را سپاس می‌گویم که ابتدای کار ما را به سعادت قرار داد و پایان آن را به شهادت».
مرتضی ش.
آغاز سفر امام حسین (ع) همراه با کلامی در توصیف زیبایی مرگ بود و پایان آن، مرگی سرخ در میانۀ میدان! بدان امید که در سرزمینی مملوّ از تیرگی، که حجاب‌هایی ضخیم، چونان ابرهای متراکم، حقایق را پوشانده بود، چهرۀ حقیقت نمودار شود؛ در وقتی که انحراف [از حق] چنان جان مردم را متزلزل و زبون ساخته بود که از کتاب خدا، پیامبر و سنّت‌های او، جز اسمی بی‌مسمّا یافت نمی‌شد.
مرتضی ش.
من تکّۀ بسیار کوچکی از یک آینۀ عظیم هستم. من طرح و شکل کلّی آن آینه را نمی‌دانم؛ امّا مطمئنّم که همین تکّۀ کوچک هم، در حدّ و اندازۀ خودش، خاصیّت آن آینۀ بزرگ را دارد و می‌تواند به اندازۀ خودش نور حقیقت را به گوشه‌های تاریک قلب‌ها بتاباند. اگر دیگران هم باور کنند که تکّه‌ای از آن آینه هستند، در کنار هم می‌توانیم آینۀ بزرگی بسازیم و همۀ گوشه‌های تاریک را روشن کنیم.
کاربر ۱۹۳۷۲۴۸

حجم

۲۴۵٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۲۴ صفحه

حجم

۲۴۵٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۲۴ صفحه

قیمت:
۵,۳۰۰
تومان