بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب رگ سرخی به تن بوم | طاقچه
کتاب رگ سرخی به تن بوم اثر ملیحه صباغیان

بریده‌هایی از کتاب رگ سرخی به تن بوم

۴٫۷
(۳)
انگار برگشته بودم به دوران کودکی. خوشی‌های ساده. خوشی‌های دم دست. احساس می‌کردم، فاصله میان من و عکس‌های روی دیوار برداشته شده است. همقد شده‌ایم. همبازی. به روی هم می‌خندیم.
n re
دلم می‌خواست افکارم را مثل رختی از تن در بیاورم و گوشه‌ای بیاویزم،
n re
کاش می‌شد به عقب برگشت و سال‌هایی از عمر را دوباره و به شکلی دیگر زندگی کرد، یا دورشان ریخت، لااقل بهشان فکر نکرد.
n re
نگاهمان در هم گره خورد. چیزی ته چشمش درخشید. روی برگرداندم، اما دو نقطه فروزان در ذهنم باقی ماند. نفهمیدم واژه‌ها کجا پر کشیدند. چه شد صدا میان گلویم شکست!
n re
زندگی موهبتی است بزرگ. بیایید در لحظه لحظه‌های آن، گل خنده بر لب بنشانیم و دست‌هایمان را با گرمای محبت پر بار کنیم.
n re
«دعا کن شعله محبت، بینتون خاموش نشه.» چه کسی این جمله را بر زبان آورده بود؟ مغرورانه سر بالا گرفته و به لحنی نیمه‌شوخی و نیمه‌جدی جواب داده بودم: «نیازی به دعا نیست!» چه غرور احمقانه‌ای! چه خیال باطلی!
n re
خیلی چیزها، بی‌جا و بی‌قاعده‌اش بیش‌تر می‌چسبه. اتفاقا...
n re
بعضی‌ها واقعا درگیرن. مسئله دارن. بعضی‌ها واسه خودشون مسئله می‌سازن. قید و بند می‌تراشن.
n re
«آخه کی می‌خواین بفهمین، اینم یه جور اسارته که آدم مجبور باشه محض خاطر این و اون، بی‌خیالی نشون بده و دائم عین خل‌ها بخنده!»
n re
چه عهدها که آدم با خودش می‌بندد و در لحظات ضروری فراموش می‌کند. چه ناملایمات و سختی‌هایی که به جرقه‌ای ترک برمی‌دارد و تکه تکه می‌شود و افسونی تازه از آن میان سر برمی‌آورد.
n re

حجم

۲۲۵٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۳۱۲ صفحه

حجم

۲۲۵٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۳۱۲ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد