بریدههایی از کتاب در خانه اگر کس است... (۲ مجموعه داستان)
۴٫۴
(۳۶)
«آن نگاههای تندی که به این و آن کردی، نمیگذارد زمانی که احتیاج به نگاه اهل بیت (ع) داری، به تو نگاه کنند.»
F313
«اگر چنانچه حاجتی دارید، باید برای دیگران بخواهید.
مثلاً اگر شما خانه ندارید و از خدا خانه میخواهید، دعا کنید برای بیخانهها.
فرشتهها برای شما دعا میکنند و آن فرشتهها چون معصومند، دعایشان به استجابت نزدیکتر است...»
F313
بعد از نماز منتظر آقا ایستادیم که تا دم در خانه همراهشان برویم.
پنجشش نفری بودیم.
آقا از مسجد بیرون آمدند و ما هم همراهشان به راه افتادیم.
سر کوچه که رسیدیم، آقا برگشتند و گفتند: «اگر امری هست بفرمایید.»
گفتیم: «نه آقا! فقط میخواستیم از همراهیتان بهرهمند شویم.»
آقا گفتند: «من برای مسیر برگشتم به خانه برنامهٔ ذکری دارم. مدام فکر میکنم با من کاری دارید، ذکرم را قطع میکنم. وقتی میرسم منزل، میبینم برنامهام ناتمام مانده، ناراحت میشوم.»
لحظههایش قیمتی بود.
F313
اگر کسی میخواد آقا امام زمان؟ عج؟ رو ببینه، باید مواظب چشمش باشه که گناه نکنه.»
سرم را انداختم پایین.
حساب و کتاب چشمهایم خیلی وقت بود از دستم در رفته بود.
F313
همانطورکه کیسه را در دستش جابهجا میکرد، به آقا سلام داد.
آقا بعد از جواب سلام، به کیسهٔ پلاستیکی اشاره کرد و پرسید: «این چیه؟»
مرد لبخند زد: «گندم بو دادهست؛ برای مراسم جشن عبدالزهرا(س)!»
آقا چند قدم جلو رفتند، بعد دوباره برگشتند و با نرمی گفتند: «بهجای این مراسمها، بگردیم یک دلیلی پیدا کنیم بر اثبات خلافت امیرالمومنین (ع) که اگر این دلیل را به دیوار بگوییم، دیوار به حرف بیاید و بگوید: حق با شماست!»
F313
آقا به من فرمودند که غذا درست کنم و ببرم منزل یکی از آشنایان.
خیلی کار داشتم.
گفتم: «میگویم ببرند.»
اما آقا تأکید کردند که «نه، خودت ببر.»
دو روز بعد خبر رسید که آن آقا به رحمت خدا رفتهاند.
تازه یادم افتاد چندوقت پیش ایشان از من رنجیده بودند و آقا هم بهخاطر همین تأکید داشتند خودم برای ایشان غذا ببرم تا بهنوعی دلجویی کرده باشم.
نه فقط مراقب خودشان، که مراقب ما هم بودند.
آنقدر که اگر معصیتی از ما سر میزد، انگار خودشان مرتکب شدهاند و تا جبران نمیشد، آرام نمیشدند.
بر اساس خاطرهٔ حجتالاسلاموالمسلمین علی بهجت
ریحانه باقریه
«کُونُوا دُعٰاةَ النّٰاسِ بِغَیْرِ اَلْسِنَتِکُمْ؛ با رفتار خود، دعوتکننده [بهسوی دین] باشید.»
F313
برایم عجیب است!
چطور نگران کوچکبودن خانهٔ دیگران و بهبودی یک مریضی سادهٔ اطرافیان هست، اما دردهای خودش را اصلاً مطرح نمیکند.
F313
«مٰا لِلَّعْبِ خُلِقْنٰا؛ برای بازی آفریده نشدهایم»
F313
اگر معصیتی از ما سر میزد، انگار خودشان مرتکب شدهاند و تا جبران نمیشد، آرام نمیشدند.
F313
حجم
۵۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
حجم
۵۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
قیمت:
۵,۰۰۰
تومان