بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب عینک سالوادور | طاقچه
تصویر جلد کتاب عینک سالوادور

بریده‌هایی از کتاب عینک سالوادور

نویسنده:مهدی شادکار
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۴ رأی
۴٫۵
(۴)
او مسیحِ سوسیالیسمِ آن روز بود. پیامبروار سخن می‌گفت. از هرچیزی سخن می‌گفت. تکرار برایش بی‌معنا بود. هر سخنرانیِ پنج ساعته را که آغاز می‌کرد انگار برای نخستین و آخرین بار است که می‌خواهد سخن بگوید. شور و شوق و هیجان و حرارت‌اش، مردمان را گرم می‌کرد، و مخالفان را خلع سلاح!
مهدی شادکار
«در رویارویی با این پیچِ تاریخی، بهای وفاداری‌ام به مردم را با جان‌ام می‌پردازم. و به آنها می‌گویم که اطمینان دارم این بذری که در وجدانِ بیدارِ هزاران هزار شیلیایی کاشته‌ایم، بی‌ثمر نخواهد شد. آنها قدرت دارند و می‌توانند بر ما غلبه کنند. اما روندهای اجتماعی را نه با جنایت می‌توان متوقف کرد و نه با زور. تاریخ از آنِ ماست و مردم تاریخ را خواهند ساخت.» وقتی واژه‌ی تاریخ را که می‌گوید صدایش می‌لرزد. بغض گلویش را می‌فشارد. تاریخ برایش همیشه واژه‌ای مقدس بوده است. تاریخ، برگ برنده‌ی آزادیخواهان سرکوب شده و مردمان شکست خورده است. زیرا تاریخ است که مردم را شکست ناپذیر می‌کند.
مهدی شادکار
توضیحی درباره طرح جلد: نقاشی دیواری، کاری از مدرسه‌ی دیوارنگاری آرژانتین که به تقلید از تیپِ دیوارنگارِ رامونا پاررا چهره‌ی آلنده را برای صدمین سالروز تولد سالوادور آلنده در سال ۲۰۰۸ بازآفرینی کرده است. بریگاد رامونا پاررا Brigada Ramona Parra نام شاخه‌ای از جوانان حزب کمونیست شیلی است که در سال ۱۹۶۸ تشکیل شد. این گروه،‌ نقاشی دیواری‌های بسیاری در حمایت از آلنده در انتخابات ۱۹۷۰ در سطح شهرها طرح و اجرا کرد، که پس از کودتای ۱۹۷۳ پینوشه، این نقاشی‌ها را با رنگ پوشاندند و از بین بردند.
مهدی شادکار
- جنبشِ چی؟ - جنبش عینکِ آلنده! مثل تو ما هم خودمان را شبیه او کرده‌ایم. حتما مگه باید بازیگر باشیم؟ «چه خلاقیت‌هایی برای زنده نگهداشتن نهضت دارند! درود بر این مردم! درود!» با خوشحالی عینکش را از چشم برمی‌دارد و به سوی پیرمرد می‌گیرد. - عینک من الکی نیست! بیاید نگاه کنید آقا! عینکش را به پیرمرد ریشو می‌دهد. پیرمرد ریشو عینک را وارسی می‌کند. کمی دورتر از صورتش آنرا نگه می‌دارد و از توی شیشه‌هایش منظره‌ای دورتر را نگاه می‌کند. - آره. ته استکانیه! چقدر هم سنگینه! شیشه است؟
مهدی شادکار
از شعله امید در سینه‌های خود محافظت کنید، زیرا امید بذر هویت ماست؛ بذری که با نخستین باران شروع به روییدن می‌کند و جان هرکسی را که هنوز شیلیایی باقیمانده است، در هر کجای جهان که بیتوته کرده باشد به اهتزاز در می‌آورد تا از نو در سرنوشت این خاک شریک بداند.
مهدی شادکار

حجم

۲۰۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۶۲ صفحه

حجم

۲۰۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۶۲ صفحه

قیمت:
۲۷,۵۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد