بریدههایی از کتاب معجزه گر باش (چگونه غیرممکنها را ممکن کنید)
۴٫۰
(۸)
اگر میخواهید کار بهظاهر غیرممکنی را انجام دهید، باید با ممکنها شروع کنید.
الهام
«بهطورحتم همهی شما دیدهاید که صبح روز عید، چشمان فرزندانتان از دیدن هدایا چه برقی میزند! ما همین نور امید را در چشمان کودکان نیازمند دیدیم.»
رهگذر
میخواهم به او بگویم داشتن پدر و مادری که بهشدت عاشق فرزندشان هستند و از او مراقبت میکنند، ضامن خوشبختی فرزند نیست. همهی آرزوهای انسان برآورده نمیشود؛ اگر همچنین شود، بهطور معمول بعد از مدتها دوندگی و بالا و پایین شدن است.
رهگذر
افرادی که در مشاغل پایین جامعه مشغول به کار هستند و ما هر روز از کنارشان عبور میکنیم. این کارگران به من آموختند که هیچکس آنقدر کماهمیت یا کوچک نیست که نتواند تغییری ایجاد کند.
رهگذر
جایی شنیدم که مردم به این علت کتاب میخوانند که احساس تنهایی نکنند.
رهگذر
روزانه نیمساعت را به افکار وسواسی خود اختصاص دهید: زمان خاصی را برای ورود این افکار درنظر بگیرید و در هر ساعت دیگری از روز که به سراغتان آمدند، به آنها فکر نکنید. به خودتان یادآور شوید که الان وقت فکر کردن به آنها نیست.
کاربر ۵۸۳۴۴۲۰
اگر میخواهید معجزه ببینید، معجزهگر باشید!
zahra00
هیچکس آنقدر کماهمیت یا کوچک نیست که نتواند تغییری ایجاد کند.
zahra00
از این پس زمانی را هم به سپاسگزاری از خدا اختصاص دهید. طوری با او صحبت کنید که انگار صدای شما را میشنود. به قدرت دعا و عبادت ایمان داشته باشید. باور کنید که خدا به گفتهی خویش پایبند خواهد بود.
همواره شکرگزار خدا باشید. هرگاه احساس کردید دچار شک و تردید شدهاید، دست از دعا و عبادت بردارید. باور داشته باشید که خدا در همان بار اول، صدای شما را شنیده است و فقط از او برای دادن نعمتهای مختلف تشکر کنید. خود من بعضی روزها برای مقابله با ترسهایم شروع به سپاسگزاری از خدا میکنم و در پی آن، آرامشی خاص وجودم را فرا میگیرد.
رهگذر
هولمز در کتاب خود در اینباره میگوید: «ابتدا مطمئن شوید که خداوند عاشقتان است، سپس همان چیزی را که نیاز دارید از او بخواهید و هیچشکی نکنید. بیتردید هرچه بخواهید به شما داده میشود. اگر ایمان داشته باشید، تمام درهای بسته به رویتان گشوده میشود.»
رهگذر
هولمز در کتاب خود در اینباره میگوید: «ابتدا مطمئن شوید که خداوند عاشقتان است، سپس همان چیزی را که نیاز دارید از او بخواهید و هیچشکی نکنید. بیتردید هرچه بخواهید به شما داده میشود. اگر ایمان داشته باشید، تمام درهای بسته به رویتان گشوده میشود.»
رهگذر
یکروز به دوستم بتی تلفن زدم و او را برای ناهار در روز پنجشنبه دعوت کردم و او هم قبول کرد. بعد از آن هر پانزده دقیقه به او زنگ میزدم و قرار پنجشنبه را به او یادآوری میکردم و میپرسیدم که آیا او روز پنجشنبه برای ناهار میآید یا خیر. این کار من باعث تعجب او شده بود و با خود فکر میکرد: «چرا رجینا به قولم اطمینان ندارد و نمیتواند به من اعتماد کند که روز پنجشنبه سر قرارمان حاضر میشوم؟» این درست همان رفتاری بود که من با خدا داشتم. هم از خدا درخواست میکردم و هم به بخشندگی او شک داشتم؛ درواقع اگر ایمان محکمی داشتم، به جای اینکه هر روز دعای روز قبل را تکرار کنم، همان بار اول که دعا کرده بودم، به خدا اعتماد میکردم و به بخشندگی او ایمان میآوردم.
رهگذر
یکروز که در یک کتابفروشی به دنبال کتابهای الهامبخش بودم، ناگهان به چهار کتاب کوچک، اثر ارنست هولمز برخوردم. اسم نویسنده برای من آشنا نبود، ولی او نگرش مرا نسبت به دعا برای همیشه تغییر داد. به عقیدهی نویسنده، انسانها دعا میکنند، ولی هیچگاه منتظر نمیمانند تا دعای آنها مستجاب شود. ما همگی بدون داشتن ایمان واقعی و توقف در دعاهایمان، توقع داریم که دعایمان نیز مستجاب شود.
رهگذر
دخترم تشویقم کرد فهرستی تهیه کنم و هر روز به خاطر یک نعمت، از خدا سپاسگزاری کنم. هرچه بیشتر مینوشتم، بیشتر مطمئن میشدم که مردم برای سلامتی من دعا میکنند. بعضی از شبها که نمیتوانستم بخوابم، تسبیح بهدست برای تمام کسانی که برای سلامتیام دعا کرده بودند، دعا میکردم؛ انگار ثواب هر بار گرداندن تسبیح من، باعث سلامتی و شفای شخص دیگری میشد. دیگر بههیچوجه برای خودم دعا نمیکردم. نیرویی جادویی در آن تسبیح نهفته بود. از زمانیکه شروع به دعا برای دیگران کردم، احساس بهتری به من دست داد. این کار را هر روز ادامه دادم. کمکم به جای تهیهی فهرست سپاسگزاری یا فکر کردن به غم و اندوه که برایم کاری تکراری شده بود، فهرستی از کسانی تهیه کردم که بیشتر از من محتاج دعا بودند و هر روز برای آنها دعا میکردم. در دعایم فقط از خدا میخواستم که بار مشکلاتشان هر روز سبکتر شود.
رهگذر
خیلی دوست داشتم بدانم دعای رفع سرطان چگونه است؟ آیا باید مثبتاندیش میبودم و فکر میکردم سالم هستم یا بدون نگرانی از هر پیامدی، فقط به خدا توکل میکردم؟ میترسیدم اگر دعا کنم، دعای اشتباهی بخوانم. شک نداشتم که خدا توانایی درمان مرا دارد، ولی آیا او از اینقدرت خود برای من استفاده خواهد کرد؟ سرانجام بر این کلمات تکیه کردم: «خدایا هرچه خواستهی توست، همان کار را بکن؛ حتی اگر برخلاف میل من باشد.» با خود گفتم خداوند میداند که من هرگز دوست نداشتم مبتلا به سرطان شوم، پس بهطورحتم صلاحی در این کار است. زمانیکه این کلمات را با خود زمزمه میکردم، آرامشی عجیب پیدا کردم.
رهگذر
دیوید اسپرلوک به معلولیت ذهنی مبتلا بود. او به عضویت دستهی پیشاهنگ پسران درآمد. در اولین ملاقاتش با گروه، همه از او میترسیدند، اما درنهایت به همان اندازه که دیوید از آن گروه درس آموخت، درسهای زندگی بسیاری به آنها داد.
بچهها طرز زدن نیم گره، گره قلابدار و گره خطی را به او یاد دادند و او به آنها آموخت که برای دیگران وقت بگذارند و به حرفهای دیگران گوش کنند.
آنها به او یاد دادند چگونه چادر بزند، کمکهای اولیه را انجام دهد و به قولش وفا کند؛ او به آنها فروتنی، صبر و اراده را یاد داد.
آنها به او یاد دادند چگونه بدون قطبنما راهش را در میان جنگل پیدا کند؛ او به آنها یاد داد چگونه بیتوقف به مسیرشان در زندگی ادامه دهن
رهگذر
دوستم، سوزان، در ایام عید، با دادن صد دلار به برادرزادهاش، هنر بخشش را به او یاد داد. برادرزادهاش میبایست نیمی از این پول را میبخشید و نیمی دیگر را برای خود برمیداشت. برخی والدین مبلغی را در اختیار فرزندان خود قرار میدهند و از آنها میخواهند تا این پول را بهشکل خلاقانهای در راه خیر صرف کنند. برخی افراد نیکوکار نیز به مردم پول میدهند و به آنها میگویند این پول از جانب خداوند است و باید در راه خیر صرف شود. هرکسی به شیوهای از آن استفاده میکند؛ برای مثال یکی از خانوادهها با پولی که در اختیارشان گذاشته شده بود، تعدادی کت، کلاه، دستکش و پتو خریدند و تعدادی ساندویچ درست کردند و به مرکز شهر کلیولند رفتند تا به افراد بیخانمان کمک کنند.
رهگذر
راز زندگی، بوسیدن بچهها، خوردن سوپ داغ در یکروز سرد زمستانی، بازی با بچه گربهها، ساختن آدم برفی، شاد کردن دیگران و راز و نیاز با خالق هستی است.
راز زندگی این است که خودتان بهتنهایی اهدافتان را دنبال کنید، به ندای درونتان گوش دهید، به خودتان ایمان داشته باشید، آزادانه به دنبال خواستههایتان بروید و همواره به خاطر داشته باشید چه کسی هستید و از کجا آمدهاید. راز زندگی آشکار است و در تمام زندگیتان نمود دارد؛ همین نعمتهایی است که هماکنون در اطرافتان بهچشم میخورد.
رهگذر
گزارشی در مجله ساینس نشان میداد افرادی که درآمدهای بیشتری دارند، خوشحالتر نیستند و برعکس، آمادگی بیشتری برای نگرانی یا عصبانیت دارند. در مقالهی دیگری اینطور گفته شده بود که داشتن فرزند، سالخوردگی و مواردی از این دست، هیچ منافاتی با شادی فرد ندارد. در آن مقاله اشاره نشده بود که اگر کسی همهی موارد خوب را یکجا داشته باشد، چه میشود.
رهگذر
متخصصین معتقدند هستند که خود ما، بیشتر از شرایط محیطی، بر زندگیمان تأثیرگذار هستیم. شما نمیتوانید اتفاقاتی را که برایتان میافتد کنترل کنید، اما میتوانید واکنش خود را به آنچه اتفاق میافتد، کنترل نمایید.
رهگذر
حجم
۲۲۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
حجم
۲۲۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
قیمت:
۴۲,۰۰۰
۲۱,۰۰۰۵۰%
تومان