بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب یادداشت‌هایی از خانه مردگان | صفحه ۶ | طاقچه
کتاب یادداشت‌هایی از خانه مردگان اثر فئودور داستایفسکی

بریده‌هایی از کتاب یادداشت‌هایی از خانه مردگان

۴٫۳
(۱۲)
زندانیان بزرگ‌ترین خیال‌پردازان جهان‌اند.
javad hedayati
بعدها فهمیدم که علاوه بر محرومیت از آزادی و وجودِ کارِ اجباری و زندگی در حبس، شکنجه و عذاب دیگری هم هست که اگر سخت‌تر از این‌ها نباشد، آسان‌تر هم نیست، و آن زندگیِ جمعیِ اجباری است. البته زندگیِ جمعی همه‌جا هست، اما در زندان افرادی هستند که هیچ‌کس نمی‌خواهد با آن‌ها باشد و من مطمئنم که هر زندانی این عذاب را احساس می‌کند، هرچند که اکثریت از علت آن آگاه نیستند.
javad hedayati
آدم روستایی به‌میلِ خود کار می‌کند، شاید حتی بیش‌تر از آن‌که بشود با کسی مقایسه‌اش کرد، گاهی شب‌ها هم کار می‌کند، به‌خصوص در تابستان، اما او برای خودش کار می‌کند و هدف معقولی دارد و در مقایسه با زندانی، که کارش را اجباری و بی‌فایده و درنتیجه بسیار سخت می‌داند، این کار در نظرِ او بسیار ساده است.
javad hedayati
اعمال شاقه در نظرم چندان شاق و پُرزحمت نبود و مدت‌ها بعد بود که دریافتم سختی و طاقت‌فرساییِ اعمال شاقه، نه در میزان و زمان آن، بلکه در اجباری و قهری بودنِ آن و در فشاری است که برای انجام دادنش وجود دارد.
javad hedayati
بعضی از آدم‌های بسیار باهوش، اغلب با سرسختیِ تمام، پای عقایدی می‌ایستند که با عقاید عموم در تضاد است، اما به‌خاطر این عقاید آن‌قدر در زندگی‌شان سختی می‌کشند و هزینه‌های سنگین می‌پردازند که دیگر دل کندن از آن‌ها برایشان بسیار سخت و تقریباً ناممکن می‌شود.
سوفی
در این‌جا خیلی گذرا به این نکته اشاره می‌کنم که در زندان، به‌خاطر خیال‌بافی و دور ماندن طولانی‌مدت از آزادی و دنیای بیرون، آزادیِ واقعی ـ یعنی آن آزادی که در دنیای حقیقی وجود داشت ــ در نظرمان بیش‌تر از آنچه بود جلوه می‌کرد. زندانی‌ها در مورد مفهوم آزادیِ حقیقی بزرگ‌نمایی می‌کردند و این در طبیعتِ هر زندانی، و اصلاً خاصِ اوست. زندانی هر نگهبانی را چیزی در حد شاه تصور می‌کند و در مقایسه با زندانی‌ها او را کاملاً آزاد می‌پندارد، چراکه او سرش را نمی‌تراشد و زنجیری به دست و پایش نیست و نگهبانی همراهی‌اش نمی‌کند.
key.one
خادم کلیسا، وقتی به من خوندن و نوشتن یاد می‌داد، عادت داشت گوشمو بکشه و می‌گفت: ’با من تکرار کن: خدای من، تو را به‌مهربانیِ عظیم و بی‌پایانت، به من رحم کن ...‘
نَعیمک
بدون آزمودن برخی چیزها نمی‌شود و نباید درباره‌شان قضاوت کرد؛ برای نمونه فقط به یک مورد اشاره می‌کنم و آن این‌که عذاب روحی از هر دردِ جسمانی سنگین‌تر است.
خاک
او را با عده‌ای دیگر به‌جرمِ ضرب سکهٔ تقلبی به زندان ما فرستاده بودند. البته باید گفت احتمالاً او را اغوا کرده بودند که در این سن‌وسال واردِ چنان دار و دسته‌ای شده بود! درحالی‌که به این کار خود می‌خندید، برایمان تعریف کرد که ضرب یک سکهٔ تقلبی به‌اندازهٔ سه سکهٔ طلا برایشان خرج برمی‌داشته.
Ashlee
یک ربع بعد مثل سابق برای رفع بیکاری در بندها قدم می‌زد، انگار به‌دنبال دسته‌ای از زندانی‌ها بگردد تا، اگر گفت‌وگویشان برایش جالب باشد، سرکی بین آن‌ها بکشد و به حرف‌هاشان گوش دهد. در ظاهر همه‌چیز برایش اهمیت داشت، اما در عمل غالباً به همه‌چیز بی‌تفاوت بود و فقط بیخودی می‌گشت و این‌طرف و آن‌طرف پرسه می‌زد. او را می‌شد با کارگری قوی مقایسه کرد که همهٔ کارها برایش هیچ است، اما وقتی کاری ندارد، انرژی‌اش را صرف بازی با بچه‌های خردسال می‌کند. نمی‌توانستم درک کنم که به چه دلیل در زندان مانده و فرار نمی‌کند. اگر با تمام وجود می‌خواست فرار کند، هیچ تردیدی به خود راه نمی‌داد.
faezehaa

حجم

۵۳۹٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۴۰۹ صفحه

حجم

۵۳۹٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۴۰۹ صفحه

قیمت:
۱۴۵,۰۰۰
تومان