بریدههایی از کتاب بررسی احوال فرزندان امام موسی کاظم
۵٫۰
(۳)
حضرت موسی بن جعفر (ع) است که به دلیل حلم و بردباریاش در مقابل دشمنان و فرونشاندن غیظ و خشم خویش در مقابل آنان، لقب «کاظم» را به آن حضرت دادهاند
F313
روزی هارون، امام کاظم (ع) را کنار کعبه دید و به او گفت: «تو هستی که مردم پنهانی با تو بیعت میکنند و تو را به پیشوایی خود برمیگزینند. امام فرمود: من بر دلها و قلوب مردم حکومت میکنم و تو بر تنها و بدنها».
سیّد جواد
او بسیار نماز میخواند و به اعمال خود، رنگ دینی و مذهبی میداد. ابن اثیر میگوید: او هر روز صد رکعت نماز بهجا میآورد.
سیّد جواد
دو هزار کنیز داشت که سیصد نفر از آنها مخصوص رقص و آواز بودند.
سیّد جواد
عصر عباسی، در بیشتر دورهها از نظر فرهنگی دچار انحطاط بود. هرزگی و بیبندوباری به اوج رسیده بود و مردم در آن روزگار، بیشتر به لهو و لعب و کامجویی از تمام انواع محرمات همچون شرب خمر، قمار و همنشینی با کنیزکان و غلامان و دیگر محرمات الهی پرداخته بودند. دستگاه حاکم نیز مشوق آنان بود؛ زیرا خود بیشتر از دیگران آلودهْ این امور بود. علاقه شدید برخی از حاکمان عباسی به کنیزکان و آوازخوانان، خود دلیلی بر این مدعاست.
سیّد جواد
مسلم این است که امام کاظم (ع) دو بار زندانی شدند تا اینکه به دستور هارون، در زندان به شهادت رسیدند.
سیّد جواد
هارون یک سال به جنگ میرفت و یک سال به حج. در سال ۱۷۹ هجری هارون در مسیر راه وارد مدینه شد و به زیارت حرم پیامبر (ص) رفت در آنجا جمعیت زیادی از قریش و قبایل دیگر حاضر بودند. هارون برای اینکه نسبت خود را به پیامبر اکرم (ص) نشان دهد، اینگونه سلام داد: «السلام علیک یا رسولالله، السلام علیک یابن عمّ» امام کاظم (ع) نیز که در آنجا حضور داشت، هدف هارون را میدانست، با صدای بلند گفت: «السلام علیک یا رسولالله، السلام علیک یا أبی» هارون از این سخن ناراحت شد و گفت: واقعا این افتخار است.
سیّد جواد
امام جواد (ع) فرمود: پس از فاجعه کربلا هیچ فاجعهای برای ما بزرگتر از فاجعه فخ نبوده است.
سیّد جواد
زمانی که منصور از درگذشت امام صادق (ع) آگاه شد، به فرماندار مدینه نوشت که اگر جعفربن محمد، شخصی را جانشین قرار داده، سریعاً او را گردن بزن. محمد بن سلیمان فرماندار مدینه، در نامهای به منصور گزارش داد که جعفربن محمد ۵ نفر را وصی خود قرار داده است: خلیفه، منصور دوانیقی، محمد بن سلیمان، فرماندار مدینه، عبدالله بن جعفر بن محمد (برادر بزرگ امام)، موسی بن جعفر (ع)، حمیده، همسر آن حضرت.
منصور این وضعیت را که دید، چارهای جز سکوت نداشت.
سیّد جواد
امام رضا (ع) به دلیل پذیرش اجباری و مشروط ولایتعهدی، از مدینه به مرو، مقرّ خلافت مأمون رفت؛ از این رو بستری فراهم شد تا برخی فرزندان امام کاظم (ع) برای دیدار با وی به ایران مهاجرت کنند، حضور این امامزادگان در نقاط مختلف ایران، پیامدهای سیاسی و مذهبی بسیاری را در پی داشت و باعث شد تا مذهب تشیع در مناطقی که تا آن زمان، تشیع در آن نفوذ چندانی نداشت، گسترش یابد و امروزه این امامزادگان در نقاط مختلف ایران و عراق مورد توجه خاص قرار دارند؛ از این رو شناخت آنها و زندگی سیاسی و اجتماعی آنان در پیگیری تاریخ تشیع، مهم ارزیابی میشود.
سیّد جواد
«زندیق» معرب «زندیک»، کلمهای است فارسی و به معنای پیروان زند است؛ اما در زبان عربی به کسانی گفته میشود که در باطن ایمان ندارند و به داشتن ایمان و اعتقاد تظاهر میکنند. زنادقه منکر نبوت بودند و پیامبران را طعن میزدند و اعتقادات آنها را به باد تمسخر میگرفتند. از این رو فقیهان چنین افرادی را کافر و زندیق میخواندند.
از آنجا که زنادقه لذتجویی و بیبندوباری را مجاز میدانستند، افکارشان در میان درباریان عباسی رواج یافت و از زمان منصور عدهای از طبقات نزدیک به دستگاه خلافت، به افکار آنان گرایش یافتند.
سیّد جواد
با مرگ منصور در سال ۱۵۸ هجری، پسرش مهدی جانشین وی شد. یازده سال از دوران امامت امام کاظم (ع) همزمان با خلافت مهدی عباسی گذشت.
مهدی عباسی در ابتدای خلافت خود عفو عمومی اعلان نمود و زندانیان سیاسی را از بنیهاشم و غیربنیهاشم آزاد کرد. وی تمام اموال، مردم، از منقول و غیرمنقول را که پدرش منصور مصادره کرده بود، به صاحبان آنها بازگرداند و مقدار زیادی از خزانه بیتالمال را در میان مردم تقسیم کرد.
سیّد جواد
امام کاظم (ع) سی و پنج سال امامت نمود که ده سال آن، در روزگار خلافت منصور سپری شد. منصور در تمام دوران خلافتش از تعقیب و تهدید علویان و آزار و حبس و قتل مخالفان خود ابایی نداشت. او افراد بیگناه بسیاری را به قتل رساند. منصور در سال ۱۳۷ هجری ابومسلم خراسانی را کشت و جنبشهایی که به خونخواهی او بهپا خاسته بودند، به شدت سرکوب کرد.
سیّد جواد
نسب آنها ناشناخته ماند و بعد از مرگشان قبور آنها بعد از سالها برای محبین آنان شناخته شد؛ ولی به مرور زمان و در اثر عوامل طبیعی یا جنگ و نزاعها بسیاری از آثار مکتوب که محل دفن علویان و امامزادگان را مشخص نموده بودند، از بین رفت و چنان شد که امروزه برای یک امامزاده، در شهرهای مختلف، بقعه و بارگاههای متعددی ساخته شده است.
سیّد جواد
اهلبیت عصمت و طهارت نیز برای زنده نگه داشتن یاد و نام حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) و دیگر بزرگان دین، در فکر و ذکر آنان بوده و نام آنها را بر فرزندان خویش میگذاشتند. ائمه (ع) سفارش میفرمودند که نام پسران خود را «علی» بگذارید.
امام سجاد (ع) در جواب اعتراض ابن زیاد که به وی گفت چرا پدرت تمام فرزندان خود را علی نام نهاده، فرمود: پدرم حسین، پدرش را دوست میداشت؛ پس نام پدر را بر فرزندان خود نهاده است.
سیّد جواد
دربارهْ تعداد فرزندان امام کاظم (ع) نیز جای بحث و بررسی است؛ بهگونهای که برخی از منابع برای آن حضرت شصت فرزند پسر و دختر برشمردهاند.
فراوانی فرزندان نسل خاندان رسالت و ولایت، از اموری است که قابل انکار نیست و در زمان حاضر در دورترین نقاط جهان در هر شهر و دیاری تعداد زیادی سادات از نسل ائمه اطهار (ع) زندگی میکنند.
سیّد جواد
شعوبیه به استناد به این آیه قرآن که میفرماید: «ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را به ملتها و قبایل مختلف تقسیم کردیم، برای آنکه یکدیگر را بشناسید؛ همانا برترین شما نزد خدا، باتقواترین شماست» تنها ملاک برتری را تقوا میدانستند و خواهان برابری و تساوی اسلامی بودند. از این رو این جریان به «شعوبیه» معروف شد. شعوبیان که در ابتدا خواهان حقوق برابر با عربها بودند، به تدریج خود را برتر از آنها دانسته و رویه ضد عربی در پیش گرفتند و در اثر برخوردهای نامناسب عربها، برخی شعوبیان تندرو حتی به ضدیت با اسلام پرداختند و به همین سبب متهم به زندقه شدند و عربها به شدت با آنان برخورد نمودند.
سیّد جواد
شعوبیه گروهی بودند که عرب را کمارزش دانسته و معتقد به برتری و فضیلت عرب بر دیگران نبودند. این جنبش از زمان خلافت خلیفه دوم پدید آمد؛ زیرا در زمان او عرب بر عجم، و مهاجرین بر انصار برتری داده شدند. این جنبش در عصر عباسی پیشرفت نمود، که علت آن، فخرفروشی اعراب بر دیگران بود. آنان اوصاف خود از قبیل مهماننوازی و پناه دادن به بینوایان و محاسن دیگر را به رخ دیگران میکشیدند و خود را برتر از نژاد غیر عرب میدانستند. این وضع سبب شد تا غیر عربها تحریک شوند و از خود دفاع کنند. در نتیجه، نزاعهای نژادی پیش آمد و در همین راستا کتابهای بسیاری را افراد غیر عرب در فضیلت نژاد خود و تحقیر عربها نوشتند و عربها نیز به مقابله برخاسته و کتابهایی در فضیلت نژاد عرب و کمارزشی سایر نژادها نوشتند.
سیّد جواد
مزدک و یارانش معتقد بودند که خداوند روزی را در روی زمین قرار داده تا بندگانش آن را میان خود تقسیم کنند،؛ اما مردم در حق یکدیگر ستم میکنند. مزدکیان عقیده داشتند که باید حق تهیدستان را از توانگر گرفت و هر کس اموال و زنان و کالاهای زیاد داشته باشد، او از دیگران شایستهتر بر این اموال و زنان نیست. مزدک زنان را حلال و اموال را مباح شمرده و مردم را در آنها همانند شرکت در آب، آتش و علف بیابان شریک میدانست. به همین سبب این گروه منحرف طرفدارانی در میان برخی طبقات جامعه برای خود جذب نمود.
سیّد جواد
مزدکیه یکی از فرقههای ثنوی ایرانی است که در عصر قباد، پدر انوشیروان ظهور کرد. مؤسس این فرقه، مزدک پسر بامداد، از مردم استخر فارس بود. وی که فردی دانشمند و احتمالاً از روحانیون زردشتی بود، عقاید خود را بر قباد عرضه کرد و مورد استقبال قرار گرفت. عقاید او متأثر از زردشت و مانی بود و از مشترکات او با مذهب مانوی میتوان به اعتقاد به دو اصل نور و ظلمت اشاره نمود
سیّد جواد
حجم
۵۹۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
حجم
۵۹۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
قیمت:
۱۸۰,۰۰۰
تومان