بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مردی که زنش را با کلاه اشتباه می‌گرفت | صفحه ۱۳ | طاقچه
کتاب مردی که زنش را با کلاه اشتباه می‌گرفت اثر ماندانا فرهادیان

بریده‌هایی از کتاب مردی که زنش را با کلاه اشتباه می‌گرفت

انتشارات:نشر نو
امتیاز:
۴.۱از ۵۴ رأی
۴٫۱
(۵۴)
و یک روز اتفاق افتاد؛ اتفاقی که پیش از آن هرگز نیفتاده بود: بی‌صبر و گرسنه، به جای آن‌که منفعل و صبور منتظر شود دست دراز کرد، کورمال کورمال گشت، نانی یافت، و به دهان برد. این اولین استفاده از دست‌هایش، اولین کار دستش در ۶۰ سال زندگی بود
farnaz Pursmaily
هیوم نوشته است: به‌جرئت و قاطعانه می‌گویم که ما چیزی نیستیم جز مشتی یا مجموعه‌ای از احساسات متفاوت، احساساتی که با سرعتی تصورناپذیر دنبال یکدیگر می‌آیند و پیوسته در سیلان و حرکت‌اند.
امیررضا نوری

حجم

۵۵۵٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۳۷۵ صفحه

حجم

۵۵۵٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۳۷۵ صفحه

قیمت:
۱۲۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
...
۱۲
۱۳
صفحه بعد