بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب عملیات شکر قهوه‌ای | طاقچه
کتاب عملیات شکر قهوه‌ای اثر مهرداد  مهدویان

بریده‌هایی از کتاب عملیات شکر قهوه‌ای

انتشارات:نشر پیدایش
امتیاز:
۳.۹از ۳۵ رأی
۳٫۹
(۳۵)
من به او هرویین تزریق کردم هه هه. و ذرّه ذره مقدار آن را زیاد کردم تا اینکه شب چهارم او یک معتاد تمام عیار شد. حالا او برای مواد به من احتیاج دارد. او بردۀ من است. من با او درست مثل یک سگ رفتار می‌کنم! پسرها به یاگا نگاهی انداختند. حالا می‌فهمیدند نگاهی که آن موجود بدبخت به اربابش می‌کند، پر از نفرت و کینه است. سوخیا با لحن آمرانه ادامه داد: «قلاّده دور گردن او را می‌بینی کاکا؟ او سگ من است هه! هه! چقدر بامزه! یاگا، کمی برای آقایان پارس کن!» یاگا سرش را تکان داد. حالت سر او به سرعت شبیه یک حیوان شد. صدای زنگدار سوخیا حالا مثل عنکبوت شده بود: «کاری را که می‌گویم بکن یاگا! مثل اینکه جیرۀ امروزت را نمی‌خواهی! ها؟» یاگا تسلیم شد. او روی چهار دست و پا قرار گرفت و مثل سگ پارس کرد.
بلاتریکس لسترنج
با وجود اینکه گولو تشنۀ یادگیری بود، از مدرسه بیرون آمد و به‌دنبال کار رفت
f_altaha

حجم

۱۰۳٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۱۸۰ صفحه

حجم

۱۰۳٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۱۸۰ صفحه

قیمت:
۵۷,۰۰۰
۲۸,۵۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد