بریدههایی از کتاب مذهب زمان من: اشعار، یادداشتها و گفتگوهای پیر پائولو پازولینی
نویسنده:پیرپائولو پازولینی
مترجم:سیروس شاملو، مجید راسخی
انتشارات:انتشارات مازیار
امتیاز:
۴.۳از ۴ رأی
۴٫۳
(۴)
در مذهب تو از شفقت و مهر خبری نیست و میلیونها انسان قلمروت در برابر چشمانت در اصطبل و تاپالهگاه زندگی میکنند. تو میدانی و به خوبی میدانی که گناه کبیره صرفا رفتار غلط نیست بلکه خودداری از رفتار نیک است که گناهی بزرگ است.
چقدر میتوانستی نیکرفتار باشی و چنین نکردی.
گناهکارتر از تو وجود ندارد!
سوفی
پرسشگر – جایی گفتهاید پیر شدن رهایی است. چرا
پازولینی: زیرا امیدِ به آینده و چشم به راهیهایش به پایان می رسد. رهاییِ عظیمی است پیر شدن.
hamed
افکار عمومی مردم هیچگاه و هیچگاه
هوش و ذکاوت را
در قضاوتِ خود بکار نمیگیرد
Hamid
" مگر شما نمیدانید که یک آدمِ بهغایت معمول چگونه آدمی است؟ او یک هیولا است، یک دیو است یک جانیِ خطرناک، کسی که خود را با اجتماع وفق میدهد (یک کُنفورمیست)، یک طرفدار نظم منحط،، یک استعمارگر، یک اشغالگر، یک نژادپرست، یک برده فروش و یک انسان بیتفاوت وخنثی است".
سوفی
به نجیبزاده
اگر آفتاب برگردد یا بَر نِشیند،
اگر شب طعمِ شبهای آینده را داشته باشد،
اگر بعدازظهری بارانخیز یادآورِ زمانهای عاشقانهای باشد،
که هرگز واقعیت نداشته است،
باز هم من، منِ بیطراوتام
چه در لذت بردن
چه در رنج کشیدن.
دیگر زندگی را برابر خود احساس نمیکنم...
شاعر بودن وقت زیادی میخواهد
ساعتهای متمادی تنهایی، تنها راهِ این تنهاییست،
تنها چنین است که چیزی شکل میگیرد،
که همان نیروست، نیروی به دست باد سپردن، خباثت، آزادی...،
برای دادن طرحی و نقشی به هَرج و مَرج.
من دیگر زمان زیادی ندارم
به تقصیرِ مرگ، مرگی که در غروب شباب پا پیش مینهد،
به تقصیرِ دنیای انسانیمان،
که از گرسنگان نان را و از شاعر آراماش را میرباید.
fuzzy
" مگر شما نمیدانید که یک آدمِ بهغایت معمول چگونه آدمی است؟ او یک هیولا است، یک دیو است یک جانیِ خطرناک، کسی که خود را با اجتماع وفق میدهد (یک کُنفورمیست)، یک طرفدار نظم منحط،، یک استعمارگر، یک اشغالگر، یک نژادپرست، یک برده فروش و یک انسان بیتفاوت وخنثی است".
Hamid
این بردههای بیمزد و قلاده و زنجیر که دور و بَرَت را گرفتهاند
از چه قماشاند؟
پاسخ کدام نیازند این جماعت؟ خوش پذیرفتهای!
با رُخسارَکی که شاعر با ذوق را به رُخ میکشد!
آنها از هواداران تو نیستند
به صلیبکشندگانِ تو هستند.
Hamid
احمق جان!
هوادار بجویم!
یک حلقهی دنبالهدار اختراع کنم؟
گروهک و دستک بسازم
من به دنیای تو و وجود دنیای تو که در آن
دنبالهرو و هوادار میسازند
به دنیایی که حلقه و دنباله و گروه میسازند معتقد نیستم.
تو یک مردهای و مرا چون خودت در قبر احساس میکنی.
Hamid
در مذهب تو از شفقت و مهر خبری نیست و میلیونها انسان قلمروت در برابر چشمانت در اصطبل و تاپالهگاه زندگی میکنند. تو میدانی و به خوبی میدانی که گناه کبیره صرفا رفتار غلط نیست بلکه خودداری از رفتار نیک است که گناهی بزرگ است.
چقدر میتوانستی نیکرفتار باشی و چنین نکردی.
گناهکارتر از تو وجود ندارد!
Hamid
در این روزگار، کار و زندگیام مالامال شد. هیچ هراسی و هیچ بیثباتی تهدیدم نکرد
به این شکل سالهای بسیاری را نخست به پردازشِ تن و ملایمت و سپس به ایدهپردازی یک باور، هر چند ناپُخته، سپری کردم و عشق و شعوری ویژه در این نوع زیستن، به دست آوردم. با این وجود، ای نخستین و تنها فرزندم که به دنیا نیامدهای،
رنج نمیبرم از اینکه تو هرگز در این مکان و این جهان نیستی!
Hamid
این منظر و دیدگاه دیگری از شهر اورشلیم است که به احتمال قوی منظری است بسیار شبیه به آنکه در آن زمان مسیح و شیطان از دیدهبان معبد شاهد آن بوده اند. این یکی باغ جِتسِمانها (عصاری و آسیاب زیتون) است، به درختان زیتون و هیبت طبیعیشان توجه کنید. این غاری است که با وجود داشتن شکل مدرن، میبایست شباهت زیادی به غاری داشته باشد که مسیح در آن به دنیا آمد و در حال حاضر در آن چندین خانوارِ مستمندِ عرب زندگی میکنند، انسانهایی که هنوز به معجزۀ یک سکهی طلایی اعتقاد دارند.
☆Nostalgia☆
گذر از نوشتن و شعر به دنیای سینما را در خود به اشکال متفاوتی برای خودم حلاجی کردهام. اولین و طبیعیترین دلیل این بود که دنبال عوض کردن شیوه بیان بودم. این امر یعنی عوض کردن روش را در اشعار و نوشتههای من در گذشته نیز میتوان مشاهده کرد و در پی آن فکر میکردم که سینما راه و روشی نو و فراگیر است اما بعدها متوجه شدم که این امر حقیقت ندارد، زیرا سینما یک فن جدید ادبی و فرهنگی نیست، بلکه اصولاً زبانی دیگر است. این فن عبارت از مجموعهای از علائم است که در همه جای دنیا قابل ارائه و درک است. یکی از شاخصترین خصوصیات آن این است که مانند شعر و ادبیات، از سمبلها که همان کلمات باشند استفاده نمیکند بلکه از نشان دادن واقعیت به خودی خود و بدون دخالت دست بهره میگیرد.
☆Nostalgia☆
پرسشگر – جایی گفتهاید پیر شدن رهایی است. چرا
پازولینی: زیرا امیدِ به آینده و چشم به راهیهایش به پایان می رسد. رهاییِ عظیمی است پیر شدن.
Hamid
آه ... اما عشق و امیالام آلوده و ملَّوَث نیست
خشم صادقانهیِ من جدال نمیجوید.
Hamid
حجم
۹۱۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۱۰۸ صفحه
حجم
۹۱۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۱۰۸ صفحه
قیمت:
۲۴,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد