بریدههایی از کتاب آکواریوم های پیونگ یانگ
۴٫۲
(۱۸۶)
خندهام گرفته بود: در اولین شب اقامتم در خارج از کشور، همه دغدغه ذهنیام این بود که دفعه بعد چطور توجه آن زن چینی را به سمت خودم جلب کنم! اصلا تصورش را هم نمیکردم که در شب اول فرار از کشور مسئله اصلیام این باشد!
مهدی نادریان
با اینکه انتظار داشتیم منطقه مرزی تحت مراقبت شدید مأموران مرزی باشد اما حتا یک مأمور هم در این منطقه ندیدیم. امروزه اگر پول داشته باشی عبور از مرز خیلی راحتتر است. حالا آدمهای بیشتری اقدام به فرار میکنند و مأموران مرزی هم بسیار فاسدتر از گذشته شدهاند.
مهدی نادریان
ما باید با پای پیاده از رودخانه یالو عبور میکردیم.
مهدی نادریان
افسردگی در اردوگاه معادل با مرگ بود.
مهدی نادریان
روابط جنسی در اردوگاه یودوک ممنوع بود. اگر مشخص میشد زن و مردی با هم رابطه نامشروع برقرار کردهاند، مرد به تحمل زندان انفرادی محکوم میشد. این قانون در باره نگهبانهایی که از قدرت خود برای بهرهبرداری جنسی از زنان زندانی استفاده میکردند نیز لازمالاجرا بود.
مهدی نادریان
خانوادهها از پذیرفتن پدرهای سابقهدار احساس وحشت و نگرانی میکردند. تنها خبر خوب برای آنها شنیدن خبر مرگ پدرهایشان بود.
مهدی نادریان
انسان مبتلا به گرسنگی حاد شبیه حیوان رفتار میکند. تأثیر گرسنگی حاد روی رفتار انسانها تقریبآ یکسان است و از این حیث تفاوت چندانی بین استاد دانشگاه، کارگر و دهقان وجود ندارد.
مهدی نادریان
آدم گرسنه دلش برای کسی نمیسوزد. چنین آدمهایی به هیچچیز دیگری، جز سیر کردن شکمشان فکر نمیکنند. آنها گاهی حتا به اعضای نزدیک خانواده خود نیز رحم نمیکنند. گرسنگی باعث نابودی اراده فرد برای کمک به همنوعانش میشود.
مهدی نادریان
در کره «توله سگ» بدترین فحشها و ناسزاهاست
مهدی نادریان
آنها بعضی وقتها خودشان را به نشنیدن میزدند اما گاهی هم پای خود را در یک کفش میکردند تا منشأ این «صدای مشکوک» را پیدا کنند. نگهبانها با صدای بلند فریاد میزدند «کی بود گوزید؟
مهدی نادریان
من طوری به عکسها و پرترههای کیم ایلسونگ نگاه میکردم که انگار خود خداست.
مهدی نادریان
برای ساختن نوشیدنی نوع سوم، از زهرِ مار نیز استفاده میکردند
مهدی نادریان
تنها در سال ۱۹۸۳ بود که به تدریج پی بردم مسبب واقعی بدبختیهایم کیم ایلسونگ و رژیم تحت رهبریاش بوده و نه پدربزرگم.
مهدی نادریان
هدف مسئولان اردوگاه این بود که ما را به ستایشگران پروپاقرص حکومت و حزب تبدیل کنند اما ما در عمل به مشتی موجودات شورشی تبدیل میشدیم.
مهدی نادریان
آنها همچنین نفرینهای خود را روانه همه دشمنان کشور، و از جمله امپریالیسم آمریکا، میکردند
روح الله حیدری
مادربزرگ عاقبت به این نتیجه رسید که رژیم کره شمالی نزدیکی بیشتری با جامعه هیتلری دارد تا با آن جامعهای که مارکس یا لنین قولش را داده بودند. البته مادربزرگ هرگز حاضر نشد دست از «کمونیسم واقعی» بردارد، حتا در زمانی که برج و باروی کمونیسم در سراسر جهان فرو ریخته بود مادربزرگ باز هم از «کمونیسم واقعی» اش دفاع میکرد.
kitten
نزدیک نیمه شب بود و ما تازه از خانه بیرون آمده بودیم که به نایت کلاب برویم! خیلی برایم عجیب بود! عاقبت جرئت کردم و از میزبانمان پرسیدم: «مگر شما فردا صبح زود نباید سر کار بروید؟» جوابی که داد بیشتر باعث تعجبم شد: «رفیق، عمر ما کوتاه است؛ کار چیز مهمی نیست؛ مهم این است که از زندگیات لذت ببری.» و این جوابی بود که دهانم را بست.
Hedieh :)
بچه که بودم فکر میکردم آدم با حیوان فرق دارد اما در یودوک فهمیدم واقعیت خلاف این را میگوید. در یودوک هیچ تفاوتی بین انسان و حیوان نبود. بجز یک تفاوت: یک آدم خیلی گرسنه حاضر است برای سیر کردن شکم خود از غذای بچهاش بدزدد اما یک حیوان گرسنه هرگز چنین کاری نمیکند. و من شاهد مرگ آدمهای بسیاری در اردوگاه بودم که نحوه مردنشان هیچ تفاوتی با حیوانات نداشت.
Hedieh :)
راستش را بخواهید آنچه باعث نگرانیام میشد، ترس از مواجهه با یک زندگی سرشار از لذت و شادی بود. یک عمر در ذهن من چنین فرو کرده بودند که کار، نظم و فداکاری در راه حزب کمونیست و رهبر کبیرش مهمترین چیز در زندگی هر انسانی است. و حالا شاهد فروریزی آخرین تکههای این ذهنیت تحمیلی بودم.
kip
ما حتا در باره اوضاع اقتصادی چین و کره شمالی هم بحث کردیم. باورم نمیشد؛ در کره شمالی انجام اینگونه بحثهای آزاد غیرقابل تصور است. شهروندان کره شمالی این احساس را دارند که تحت نظر هستند؛ که در اغلب موارد هم اینگونه است.
منصوره جعفری
حجم
۳۳۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۳۴۰ صفحه
حجم
۳۳۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۳۴۰ صفحه
قیمت:
۱۷۰,۰۰۰
۱۳۶,۰۰۰۲۰%
تومان