بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب تحلیلی از مناسک حج | طاقچه
تصویر جلد کتاب تحلیلی از مناسک حج

بریده‌هایی از کتاب تحلیلی از مناسک حج

نویسنده:علی شریعتی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۸ رأی
۴٫۴
(۸)
ابلیس، که تنها فرشتهٔ خدا بود در جهان که سر از سجدهٔ آدم باز زد
f_altaha
کارت؟ همه از سرمایه خوردن! پیشهٔ زندگی‌ات؟ زیانکاری، نه زیانِ در سود، زیانِ در سرمایه: خسران! و به عصر سوگند که انسان هرآینه در زیانکاری است و نامش زندگی کردن! و تو، تا حال چه کرده‌ای؟ زندگی کرده‌ای! ـ چه در دست داری؟ ـ سال‌ها که از دست داده‌ام! و چه شده‌ای؟
چڪاوڪ
از من بودنِ خویش به در آی، مردم شو. ذره‌ای شو، درآمیز با ذره‌ها، قطره‌ای گُم در دریا؛ نه کسی باش که به میعاد آمده‌ای؛ خسی شو که به میقات آمده‌ای!
f_altaha
نماز کشش روح است به‌سوی کانون معنوی جهان، معبود و معشوق بزرگ وجود و به‌گفتهٔ ویکتور هوگو: قرارگرفتن یک بینهایت کوچک در برابر یک بینهایت بزرگ.
دلتنگِ ماه
رهبانیت تو در صومعه نیست، در جامعه است. در صحنه است که در ایثار، در اخلاص، در نفی خویش، در تحمل اسارت‌ها، محرومیت‌ها، شکنجه‌ها و دردها و استقبال خطرها و در صحنهٔ درگیری‌ها و به‌خاطر خلق است که به خدا می‌رسی که «هر مذهبی رهبانیتی دارد و رهبانیتِ مذهب من، جهاد است.» (پیامبر)
f_altaha
نماز کشش روح است به‌سوی کانون معنوی جهان، معبود و معشوق بزرگ وجود و به‌گفتهٔ ویکتور هوگو: قرارگرفتن یک بینهایت کوچک در برابر یک بینهایت بزرگ.
f_altaha
حج چیست؟ پاسخ به این سؤال شاید به شمارهٔ هر حج‌کننده‌ای که بیندیشد متعدد باشد. حج، به هر معنایی که فهمیده شود، حرکتی است از خود به‌سوی خدا، همگام با خلق.
f_altaha
خدا، آخرین نقطهٔ خط سیر سفر تو نیست، سفر تو، هجرت ابدی تو، به روی جاده‌ای است، صراطی است که نقطهٔ آخرین ندارد، راهی است که هرگز ختم نمی‌شود؛ رفتن مطلق است، خدا در این حرکت تو در هستی جهان و در هستی خویش: صیرورت و هجرت ابدی، نشان‌دهندهٔ جهت است، نه منزل. نه تصوف!: مردن در خدا، ماندن در خدا؛ که اسلام!: رفتن به‌سوی خدا اِنّا للّه‌ِ و اِنّا اِلَیهِ راجِعُونَ. (سورهٔ بقره، آیهٔ ۱۵۶) ألا اِلی اللّه‌ِ تَصیرُ الاُمورُ (سورهٔ شوری، آیهٔ ۵۳) نه فنا، که حرکت؛ نه «فیه»، که: «اِلَیه»!
چڪاوڪ
حج نمایشی رمزی است از آفرینش انسان و نیز از مکتب اسلام که در آن کارگردان خداست و زبان نمایش، حرکت و شخصیت‌های اصلی: آدم، ابراهیم، هاجر و ابلیس و صحنه‌ها: منطقهٔ حرم و مسجدالحرام، مسعی، عرفات و مشعر و منا و سمبل‌ها: کعبه و صفا و مروه و روز و شب و غروب و طلوع و بت و قربانی و جامه و آرایش: احرام و حلق و تقصیر ... و نمایشگران؟ این عجیب‌تر است! فقط یک تن، تو! هرکه هستی، چه زن، چه مرد، چه پیر، چه جوان، چه سیاه، چه سفید، همین که در این صحنه شرکت کردی نقش اول را داری.
چڪاوڪ
حج نمی‌خواهد یک عقیده، یک دستور و یا یک ارزش را طرح کند، حج تمامی اسلام است، اسلام با کلمات، قرآن است و با انسان‌ها، امام و با حرکات، حج! چنین می‌نماید که خدا هرچه را خواسته‌است به آدمی بگوید یک‌جا در حج ریخته‌است!
چڪاوڪ
این سنت اسلامی که مسلمان خود باید مردم را برای دیدارش دعوت کند در دو مورد است: یکی: حج و دیگری: مرگ! برای اندیشیدن به حج، سالی یکبار، در زمان معین. و برای اندیشیدن به مرگ؟ مرگ که زمان ندارد. مرگ، قربانی خود را خبر نمی‌کند. اما، قربانی مرگ تو را خبر می‌کند: هشدار! وقت! وقت!
چڪاوڪ
زندگی... آب می‌خواهد، طفل شیر، انسان انیس، زن سرپرست، مادر حامی، تنها یار و ناتوان مددکار... آری؛ اما عشق می‌تواند جانشین همهٔ نداشتن‌ها شود. با عشق می‌توان زیست؛ اگر روح عشق را بشناسد. با دست خالی می‌توان جنگید، اگر مجاهد با عشق مسلح باشد.
دلتنگِ ماه
می‌روی و احساس می‌کنی که نیست می‌شوی از خود، دور می‌شوی و به او نزدیک، همه او می‌شود و همه او می‌شوی و تو دیگر هیچ، یک یاد فراموش که در میقات از دوش افکنده‌ای و سبکبار از خویش به میعاد می‌روی.
دلتنگِ ماه
کلُّ شَی‌ءٍ هالِک اِلاّ وَجهَهُ! (سورهٔ قصص، آیهٔ ۸۸) همه‌چیز نابودشدنی است، جز آنچه رو به او دارد
دلتنگِ ماه
خدا از تو دور نیست تا به او برسی. خدا از تو نزدیک‌تر است، به کی؟ به تو! و دورتر از آن است که بتوان به او رسید.
دلتنگِ ماه
خودآگاهی الهی کافی است؛ باید شب را به تیغ فَلَقْ شکافت؛ اما برای قدرت ابلیسی خنّاس که در ذات مردم حلول می‌کند و انسان را به وسواس تبدیل می‌کند، باید به توحید پناه برد
بهمن دهقانی
آن سه طاغوت همیشه و همه‌جا امروز بیش از همیشه و همه‌جا بیداد می‌کند؛ فرعون امروز، یک نظام است و قارون امروز، یک طبقه است و بلعم باعورا، ردای مذهب را از تن به‌در آورده‌است و جامهٔ علم، ایدئولوژی و هنر بر تن کرده‌است.
بهمن دهقانی
نه تصوف!: مردن در خدا، ماندن در خدا؛ که اسلام!: رفتن به‌سوی خدا
نون صات
و تو، روشنفکر هم‌دردم، مسلمان هم‌دینم، تو چه خود را در برابر خلق مسئول بدانی و چه در برابر خدا، در عمل، کارمان یکی است؛ مسئولیت‌مان یکی! راهی که برای ذلّت ما دشمن انتخاب کرده‌است، بهترین راهنمای ماست تا برای عزت خویش، انتخاب کنیم. بازگشتن، درست از همان راه که او ما را بردهاست! بازآوردن قرآن از قبرستان به شهر، تلاوت آن از این پس برای زندگان! و فرودآوردن قرآن از بالای رف و گشودنش در پیش روی درس! قرآن را نتوانستند نابود کنند، بستند و کتاب را یک شی‌ء متبرّک کردند، آن را دوباره کتاب کنیم و کتاب‌خواندن! که قرآن یعنی کتابِ خواندن! آیا روزی خواهد آمد که ببینیم در برنامهٔ درس‌های اسلامی مدارس دینی ما، قرآن را هم به‌عنوان یک کتاب درسی پذیرفته‌اند؟
نون صات
تنها با نق‌زدن‌های روشنفکرانه، ابراز وجود کند؟
نون صات

حجم

۲۲۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۵۶ صفحه

حجم

۲۲۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۵۶ صفحه

قیمت:
۳۸,۰۰۰
۱۹,۰۰۰
۵۰%
تومان