بریدههایی از کتاب مَی خوش
۳٫۶
(۸)
حیف، حالم را نمیفهمد کسی این روزها
گوش شیطان کر! یکی را دوست دارم در سکوت
یك رهگذر
تنها اگر تو بودی و یک استکان چای
دنیا نمیرسید به آخر برای من
یك رهگذر
تو نیستی و جهان ایستگاه متروکی است
ولی قطارِ زمان میرود، نمیماند
یك رهگذر
خدا میخواست من هم مدتی کوتاه، خوش باشم
همین که چند روزی دفترم در دست او باشد
خدا با خلقِ او، راه سعادت را نشانم داد
ولی راضی نشد انگشترم در دست او باشد
یك رهگذر
چه روزگار غریبی، عجب «بخر بفروش» ی!
.ً..
نیَم سنگ فلاخن، لیک دارم بخت ناسازی / که بر گرد سر هر کس که گردم دورم اندازد. (صائب تبریزی)
farnaz Pursmaily
حالا که از دریچۀ مسدود یک قطار
داری وداع میکنی از دور با خودت
farnaz Pursmaily
اگر دل دل کنی، از دست من خودکار میافتد
هوای شعر گفتن از سر عطار میافتد
چه مضمونهای بکری در تبسمهای تو جاری است
اگر روزی نخندی، شعر به تکرار میافتد
پریشان میشود این برگهای بینشان در باد
غزل رم میکند، احساس من از کار میافتد
خیابان ساکت و در خواب سنگیناند دکانها
خرامان میرسی و شور در بازار میافتد
پریشان میشوی، انجیرها دلشوره میگیرند
انار سرخ لب وا میکند، از دار میافتد
چنان میرقصد از شوق حضورت شمس تبریزی
که در آن چرخ اول، از سرش دستار میافتد
چراغ از شرم تو در گوشهای خاموش میماند
به شوق دیدن تو ماه از دیوار میافتد
به دشنامت نیازی نیست، تنها با نگاهی سرد
f_altaha
بیهوده است گفتن ماه و عسل به تو
توصیف نامناسب قند و عسل به تو
دیوانگی است رد شدن از کورهراه ها
وقتی رسیده امنترین راه حل به تو
تو روح استعاری اشعار حافظی
تقدیم کرده هرچه سروده غزل به تو
«ما در پیاله عکس رخ یار دیدهایم»
اینجا اشاره کرده به ضرب المثل، به تو
f_altaha
پریدم ناگهان از خواب، پرسیدی «کجا؟» گفتم:
«مگس جایی نخواهد رفتن از دکّان حلوایی»
f_altaha
حجم
۵۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
حجم
۵۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
قیمت:
۱۰,۰۰۰
تومان