بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بیا مشهد | صفحه ۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب بیا مشهد

بریده‌هایی از کتاب بیا مشهد

امتیاز:
۴.۷از ۷۰ رأی
۴٫۷
(۷۰)
. وقتی پیش مادر بود اینقدر خوش برخورد بود که تعجب می‌کردیم. مادر دور سرت بگردم، چیکار می‌کنی، شرمنده‌ام کردی و... جوری برای مادرش زبان می‌ریخت که همه درس می‌گرفتند که آدم با پدر و مادر چطور صحبت کند.
¥عاشق مطالعه¥
وقتی می‌شنید فلانی با فلان شخص قهر است، میانشان را آشتی می‌داد. امر به معروف را باعمل به شخص نشان می‌داد، خیلی کم با زبان به معروف امر می‌کرد.
¥عاشق مطالعه¥
به یکی از دوستان ما خیلی جدی گفت: یادته یک بار عاشورا افتاده بود وسط ماه رمضان، همه تشنه و گرسنه سینه می‌زدند، از تشنگی لب‌ها وارفته بود و ... اون روز خیلی سخت بود. بنده خدا که همیشه از علی حرف‌های جدی شنیده بود گفت: نه یادم نمی‌یاد. چه سالی؟! علی هم خندید و گفت: مگه محرم می‌افته تو ماه رمضان؟!
م.ح
هیچ اگر سایه پذیرد، منم آن سایه هیچ
شهاب
عزیزان! خدا را،‌ خدا را و باز خدا را به شما توصیه می‌کنم. تمام تلاشتان فقط برای رضای او باشد. خوشا به سعادتتان اگر خدا را داشتید که همه چیز خواهید داشت، ولی وا اسفا اگر خدا را فراموش کنید، که هیچ چیز نخواهید داشت. نه در دنیا و نه در آخرت...
یا مهدی (عج)
عزیزان! خدا را،‌ خدا را و باز خدا را به شما توصیه می‌کنم. تمام تلاشتان فقط برای رضای او باشد. خوشا به سعادتتان اگر خدا را داشتید که همه چیز خواهید داشت، ولی وا اسفا اگر خدا را فراموش کنید، که هیچ چیز نخواهید داشت. نه در دنیا و نه در آخرت...
یا مهدی (عج)
عزیزان! خدا را،‌ خدا را و باز خدا را به شما توصیه می‌کنم. تمام تلاشتان فقط برای رضای او باشد. خوشا به سعادتتان اگر خدا را داشتید که همه چیز خواهید داشت، ولی وا اسفا اگر خدا را فراموش کنید، که هیچ چیز نخواهید داشت. نه در دنیا و نه در آخرت...
یا مهدی (عج)
آیت الله اشرفی این شعر حافظ را خواند: ای پیک راستان خبر یار ما بگو احوال گل به بلبل دستان سرا بگو ما محرمان خلوت اُنسیم، غم مخور با یار آشنا سخن آشنا بگو... براین فقیر، نامه‌ی آن محتشم بخوان با این گدا حکایت آن پادشه بگو... (غزل ۴۱۵ حافظ)
zahra.n
بنده موقعی که معلم شدم با بچه‌های کلاس مشکل داشتم. وقتی به ایشان گفتم، من را راهنمایی کردند و آن مشکل حل شد. علی گفت: آرش باید با دیدگاه پدری به بچه‌ها نگاه کنی، چرا که وقتی بچه نسبت به پدرش بی‌ادبی می‌کند، پدر در کمال خونسردی، با لطافت تمام با بچه برخورد می‌کند، ما هم باید چنین باشیم.
°•. MaryaM .•°
سیزده نفر آدم لاغرو ترکه‌ای سوار یک تاکسی شدیم. کمی که راننده رفت جلو ماشین رو نگه داشت! راننده گفت: یه بار پیاده بشین، دوباره سوار شین ببینم چطور سیزده نفر جا شدین!؟
shakibjoon
شهید صالحی به سیفی می‌گوید: به یک شرط می‌گذارم که در گروهان غواص بمانی و آن اینکه قول بدهی مرا شفاعت کنی. برادر سیفی نیز می‌گوید به شرطی چنین قولی می‌دهم که شما اجازه دهی در گروهان غواص، من نوک ستون باشم.
حسن مختاری
اگر شخصی بخواهد درزندگی خود، چه از جهت مادی و چه از جهت معنوی موفق شود، باید خاطرات شهدا را زنده نگه دارد و درس بگیرد.
مهدی بابایی
تا زمانی که خود را نساخته‌اید، نخواهید توانست دیگران را بسازید
مرتضی ش.
خدا را،‌ خدا را و باز خدا را به شما توصیه می‌کنم. تمام تلاشتان فقط برای رضای او باشد.
مرتضی ش.
او در واقع تو این دنیا بود اما اهل این دنیا نشد. مثل یک مسافر زندگی کرد.
مرتضی ش.
آدمی بود بشدت اخلاقی، در عین حال با نشاط و این خیلی جالب بود. یک کلمه غیبت تو کارش نبود. علیه کسی حرف نمی‌زد. حرفی که کسی رو آزار بده نمی‌زد. اما در عین حال با همه شوخی و خنده و با نشاط و مهربون بود.
مرتضی ش.
هرکه با عشق زندگی کند هدفدار خواهد بود و هدفش رسیدن به معشوق است. کارهای عاشق رنگ و بوی ملکوتی را دارد.
مرتضی ش.
بخشندگی ایشان خیلی بارز بود، کتابی را که خوانده بود، هدیه می‌داد تا دیگری نیز بهرمند شود.
مرتضی ش.
درهرکار خیری پیش قدم بود. هرکسی به ایشان رجوع می‌کرد، دست خالی برنمی‌گشت.
مرتضی ش.
رفتن ایشان به منطقه جنگی و خط اول جبهه، همین حالت را داشت. ایشان وقتی آنجا رسید آرامش پیدا کرد. یعنی حالت تلاطم و نگرانی که اینجا داشت، به آرامش تبدیل شد. مثل اینکه اصلاً از قفس بیرون آمد.
مرتضی ش.

حجم

۱٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

حجم

۱٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
۷,۵۰۰
۵۰%
تومان