- طاقچه
- دفاع مقدس
- کتاب بیا مشهد
- بریدهها
بریدههایی از کتاب بیا مشهد
۴٫۷
(۷۰)
او ناظر بر تمام اعمال و آنچه از اذکار قلوب بندگان میگذرد میباشد. موفق ترین و سعادت مندترین انسانها آنهایی هستند که همه چیز را از او میدانند و فنا در او شدند و خود را در محضر او میبینند و هرگز به خود اجازه نمیدهند در حضور آن ناظر خبیر، خلاف ادب نموده و معصیت کنند.
حاصل این ادب، آتشی است که در دل بنده جای گیرد و شعلههایش تن خاکی بنده را به خاکستر تبدیل نموده و رعب قدسیاش را به سوی اصل خویش روان سازد.
mahmoud98401
هرچه از دین میدانست عمل میکرد و هرچه عمل میکرد از سر اخلاص بود.
یا علی ابن موسی الرضا علیه السلام
علی هفتهای دو روز روزه میگرفت. همیشه دائم الوضو بود. یکی از همسایهها به شوخی به علی گفت: چرا زود به زود وضو میگیری؟
علی برگشت گفت: دائم الوضو بودن خیلی فوائد داره، مثلا صورت را نورانی میکنه، رزق و روزی را افزایش میده. از هر قطره آب وضو، ملائکهای بوجود میآید که تا موقع مرگ تسبیح و دعا میکنن در حق شخص.
یا علی ابن موسی الرضا علیه السلام
یکی دیگر از خصوصیات عملی ایشون این بود که نسبت به اطرافیان، حتی با افرادی که رفاقت میکرد بیتفاوت نبود. اینکه برخی نسبت به نماز و واجبات کاهل بودند، علی سعی میکرد آنها را به هر طریقی هدایت کند.
حتی تعدادی رو کشیده بود به مسجد که اصلاً نماز نمیخوندن! ایشون باعث شده بود که نماز بخوانند.
یا علی ابن موسی الرضا علیه السلام
شخصی در صف اول نماز بود و شهید مدنی در حال خواندن اقامه و آماده شدن برای نماز بود که شنید میگویند: آقا نماز را تند بخوان.
یکدفعه دیدم شهید مدنی تمام قامت برگشت و در حالیکه قطرات اشک، صورتش را پرکرده و از محاسنش سرازیر بود فرمود: قارداش جان، میدونی میخواهی با کی حرف بزنی؟
نسكافه
... و حال، شب چادر سیاه خود را از بالا باز کرده است و من خود را تنها میبینم، با اینکه در جمع آشنایانم ولی افسوس که آنها آشنایان نا آشنایند.
مرتضی ش.
او میخواهد فریاد بزند که ای آشنا، به سوی من بیا و پیامم را بگوش این آشنایان ناآشنا برسان.
مرتضی ش.
برادرانم! حسینی وار بودن، حسینی وار ماندن، حسینی وار زیستن و حسینی وار رفتن را به شما توصیه میکنم. حسین (ع) کشتی نجات است. برای آن بزرگورا سینه بزنید و بر مصائبش از صمیم قلب گریه کنید که این گریهها و سینه زنیها، شما را میسازد.
مرتضی ش.
یک عبد صالح خدا مهمان ما اهل دنیا بود. طلبهای اهل معرفت و معنا که هم طلبه بود و هم غواص، هم پیشنماز حسینیه پلاژ و هم رزمندهای در گردان خط شکن حمزه، هم روحانی و اهل علم و هم خاکی و بیریا مثل سایر بچهها، جوانی حدوداً بیست ساله اهل مراغه که نمیدانم چگونه سر از لشکر ما درآورد. آن هم در گردان خط شکن و گروهان غواص.
مرتضی ش.
این سبب شده بود که بچهها تقریباً میپرستیدن علی سیفی رو.
مرتضی ش.
یکی داشتیم تو گروهان ما، از بچههای تازه وارد بود. شهید نعمت سعیدوند، خیلی جوان نازی بود. خوش سیما، قد بلند، بسیجی بود.
مرتضی ش.
ما معمولاً غریبه رو، کسی رو که شناخت قبلی نداشته یا روابط خانوادگی نداشته باشیم سر سفره خانوادگی نمیبریم.
مرتضی ش.
ما در گردان حمزه نیروهای فرهیخته زیاد داشتیم. یعنی بسیجیهای معمولی نبودند. هم فرماندهانش، هم کادرش و هم بسیجیها اکثراً افرادی بودند که دانشجو و طلبه و اهل تحقیق و مطالعه بودند.
مرتضی ش.
آنجا احساس کردم که این جوان با طلبههای دیگه تفاوت دارد. خیلی ابراز علاقه و محبت میکرد. ما هم که شناختی از ایشان نداشتیم، فکر میکردیم از این طلبهها هست که آمده درس میخواند و کاری به جنگ ندارد.
مرتضی ش.
علی به من گفت: «آقا حمید، یه دری باز شده که همیشه باز نخواهد بود ممکنه بسته بشه ها».
مرتضی ش.
به یکی از دوستان ما خیلی جدی گفت: یادته یک بار عاشورا افتاده بود وسط ماه رمضان، همه تشنه و گرسنه سینه میزدند، از تشنگی لبها وارفته بود و ...
مرتضی ش.
موقع وضو گرفتن شیرآب را باز نمیگذاشت
مرتضی ش.
علی با مادرش خیلی متین صحبت میکرد.
مرتضی ش.
رفتار علی با مادرش، رفتاری بود که اسلام توصیه کرد. او کاملاً به توصیههای اسلام عمل میکرد.
یادمه که علی میگفت: بعضی وقتها مادرم رو دست من میخوابه. بعد مادرم رو ناز میکنم. بعد که میبینم خوابیده همینطور میشینم تا مادر خودش بیدار بشه.
مرتضی ش.
اینها حقایقی هستند که باید بازگو شود، علی نه تنها طلبه بود، معلم هم بود، نه تنها استاد عقاید بود، استاد اخلاق هم بود
مرتضی ش.
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
۷,۵۰۰۵۰%
تومان