بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کامی از نام (جلد دوم) | طاقچه
تصویر جلد کتاب کامی از نام (جلد دوم)

بریده‌هایی از کتاب کامی از نام (جلد دوم)

۴٫۳
(۱۳)
مقام تحیّر این تحیّر رد کردن مرحلهٔ علم و رد شدن از فضای علم است. خدا می‌فرماید: (وَ مِنکُم مَن یُرَدُّ إلی أرذَلِ العُمُرِ لِکَیلا یَعلَمَ مِن بَعدِ عِلمٍ شَیئا) یعنی برخی از شما به غایت پیری می‌رسد به گونه‌ای که پس از دانستن چیزی نمی‌داند. منظور این نیست که پیر و فرتوت می‌شوید، قوایتان را از دست می‌دهید و بعد از علم دچار فراموشی می‌شوید. افراد معمولی این‌گونه می‌شوند. بلکه منظور خداوند اشاره به آن عرفای بزرگی است که بعد العلم دوباره دچار «لا یعلمون شیئا» می‌شوند. این لایَعلَم بعد از یَعلَم است. اگر علم باشد، علم که فراموش و تبدیل به جهل نمی‌شود. آن‌ها که تبدیل به جهل می‌شوند علم نیستند، یک مشت خیالات‌اند که وقتی انسان پیر می‌شود، از بین می‌روند. خدا که روی یک مشت آدم بیخودی امثال بنده سرمایه‌گذاری نمی‌کند که بخواهد یک آیه نازل کند. اینجا خدا روی عالِم مایه می‌گذارد. می‌فرماید: (لِکَیلا یَعلَمَ بَعدَ عِلمٍ شَیئا) این علم دیگر خیالات نیست، چیزی است که خدا روی آن اسم علم می‌گذارد.
1258580
واجب‌الوجودند پس چطور شده که ممکن‌الوجود پیدا شده است؟ این مسئله خیلی غامض شده است. خلاصهٔ مطلب اینکه اگر سرّ خلق شدن مخلوقات کشف بشود، سرّ ممکن بودنشان هم کشف خواهد شد. کشف این سرّ فرع شناخت خود حقیقت هستی است و آن را هم نمی‌شناسیم. اینجاست که پیامبر (صلی‌الله) فرمودند: «ما عرفناک حقّ معرفتک و ما عبدناک حقّ عبادتک» ما اصلاً تو را نشناختیم و لذا نتوانستیم موضع عبودیتی بگیریم که سزاوار موضع عبودیت ذات تو باشد. «ما عبدناک حقّ عبادتک» معنایش این نیست که مثلاً باید در شبانه‌روز صدهزار رکعت نماز می‌خواندیم، وقت نداشتیم و هفده رکعت خواندیم، این شکل عبودیت است درحالی‌که حقیقت و روح عبودیت درک عبودیت است. ما اصلاً نمی‌دانیم با تو چه موضعی داریم. حقیقت و روح عبودیت اینجا را مقام تحیّر می‌گویند که پیغمبر (صلی‌الله) می‌فرموند: «زدنی تحیّراً فیک» خدایا، اینجا ما را متوقف کن، بفهمیم که نمی‌فهمیم. اینجا منزل ماست.
1258580
امام رضا (علیه‌السلام) با شخصی مباحثه می‌کردند، حضرت جمیع ترکیب‌ها، نقص‌ها و انفعال‌ها را از ذات مقدس خداوند نفی کردند. شخص گفت: آقا، شما به‌گونه‌ای خدا را معرفی کردید که هرچه بود از او نفی شد. مرز ایمان و کفر پس چیزی که همه‌چیز از آن نفی شده است چه وجودی دارد؟ امام (علیه‌السلام) فرمودند: همین‌جا مرز ایمان و کفر است. به مرز ایمان و کفر رسیدی. فرق ما با شما این است که ما وقتی اوصاف خلق را از خدا نفی می‌کنیم، وقتی به این مرز می‌رسیم که تمام خاصیت‌های خلقی را از او نفی کنیم، تازه رسیده‌ایم به آن مرزی که می‌دانیم از این مرز به بعد مربوط به رب و خالق ماست و خضوع و خشوع و امیدمان زیاد می‌شود ولی در ذهن شما چون چیزی جز خلق موج نمی‌زند، وقتی می‌بینید که هیچ چیز برای او نماند، انکارش می‌کنید. وقتی ذات مقدس او تنزیه می‌شود، دیگر هیچ چیز برایتان نمی‌ماند چون شما جز خلق و اوصاف خلق را نمی‌شناسید ما هم جز او و اوصاف او را دوست نداریم و نمی‌شناسیم. این مرز است که ما را از شما جدا کرده
1258580
السلام علیک یا اباعبداللّه! همین فقط، یک اشک چشمی از ما، فقط برای این ارزش قائل‌اند و بقیه‌اش هذیان است
Masoud Shahraki
اگر اموال، قدرت، علم، سیاست و کاخ‌های سر به فلک کشیده چشم شما را بگیرند که می‌گیرند، شما نمی‌توانید دل را پاک کنید. چرا این‌ها چشمتان را می‌گیرند؟ برای اینکه خدای عظیم در دلتان به عظمت جلوه نکرده است و این تصنع‌بردار هم نیست
Masoud Shahraki
منجم که عالم نیست، مهندس که عالم نیست، طبیب که عالم نیست، فیزیکدان که عالم نیست. این‌ها علم نیست دلیلش هم این است که: (إنَّما یخشَی اللهَ مِن عِبادِهِ العلماءُ) اگر این‌ها علم هستند، پس چرا خشیت نمی‌آورند؟! تازه در بعضی‌ها غرور هم آورده است.
مرتضی

حجم

۶۹۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۶۲ صفحه

حجم

۶۹۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۶۲ صفحه

قیمت:
۵۸,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد