بریده‌های کتاب دختر پیامبر(ص)؛ وقایع زندگی حضرت زهرا(س) بعد از رحلت پیامبر(ص)
کتاب دختر پیامبر(ص)؛ وقایع زندگی حضرت زهرا(س) بعد از رحلت پیامبر(ص) اثر محمدعلی جاودان

کتاب دختر پیامبر(ص)؛ وقایع زندگی حضرت زهرا(س) بعد از رحلت پیامبر(ص)

انتشارات:ایمان ماندگار
امتیاز:
۴.۶از ۹۳ رأی
۴٫۶
(۹۳)
امام (ع) که از دست آن‌ها رهایی یافته بود، به قبر پیامبر (ص) پناه برد و در حالی که اشک از دیدگان مبارکش جاری بود، با صدای بلند می‌گفت: (ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونی وَ کادُوا یقْتُلُونَنی)‌؛ ای فرزند مادرم! این جماعت مرا ضعیف و بی‌یار و معین پنداشتند؛ و بر من غلبه کردند و مرا تنها گذاشتند؛ و نزدیک بود که مرا بکشند!
چڪاوڪ
اگر از خدا، ترسی به دل دارید و از هوی و هوس پیروی نمی‌کنید، انصاف را در مورد ما اهل‌بیت مراعات کنید
چڪاوڪ
سقیفه، صحنه‌ی نمایش جنگ قدرت بر پایه‌ی تعصّبات قبیله‌گی بود.
چڪاوڪ
علی (ع) گفت: ای گروه مهاجران! خداوند را در نظر بگیرید و حکومت و فرمانروایی را از خانه‌ی محمد به خانه‌ها و قبیله‌های خود مَبرید و خانواده‌اش را از مقام و منزلتی که برخوردارند، برکنار مدارید و حق‌شان را پایمال مکنید. به خدا سوگند ـ ای مهاجران! ـ ما اهل‌بیت پیامبر (ص)، مادام که در میانمان تلاوت‌کننده‌ی قرآن و دانا به امور دین و آشنا به سنّت پیامبر (ص) و آگاه به امور رعیت وجود داشته باشد، برای به دست گرفتن زمام امورِ این امّت از شما سزاوارتریم. به خدا سوگند که تمام این نشانه‌ها در ما جمع است. پس، از هوای نفستان پیروی مکنید که قدم‌به‌قدم از مسیر حق دورتر خواهید شد.
چڪاوڪ
«ثقة‌الاسلام کلینی» آورده است: چون دختر پیامبر (ص) از دنیا رفت، امیرالمؤمنین (ع) او را پنهان به‌خاک سپرد و آثار قبر را از میان برد.
یا امیرالمؤمنین
و تنها فاطمه (س) آن‌گاه که این وضع را مشاهده کرد، به کنار درِ خانه آمد و فریاد برآورد: ای ابوبکر! چه زود به اهل‌بیت پیامبر (ص) هجوم آوردید؛ به خداوند قسم تا وقتی زنده‌ام با عُمَر سخن نخواهم گفت.
یا امیرالمؤمنین
عمر هیزم خواست و گفت: به خدایی که جان عمر در دست اوست سوگند یاد می‌کنم که یا از خانه بیرون می‌آیید یا خانه را با کسانی که در آن هستند آتش خواهم زد. به او گفته شد: در این خانه، فاطمه است. عمر جواب داد: حتّی اگر او هم باشد.
جستجوگر
حضرت‌علی (ع) به عمر گفت: شیری از پستان خلافت می‌دوشی تا مقداری از آن به‌خودت برسد! به خدا سوگند این همه کوشش که امروز برای خلافت ابوبکر از خود نشان می‌دهی، فقط برای این است که فردا تو را بر دیگران مقدم بدارد.
جستجوگر
ایشان به معاذ فرمود: من آمده‌ام از تو یاری بخواهم. تو در بیعت با رسول‌خدا پیمان بسته‌ای که وی و اهل‌بیت او را یاری کنی و همان‌طور که از خود و فرزندانت حراست می‌کنی و خطرات و سختی‌ها را از آن‌ها دور می‌سازی، از او و فرزندانش نیز دفاع کرده، خطرات و سختی‌ها را از ایشان دور سازی. بدان! ابوبکر فدک را به زور از من گرفته و وکیل مرا از آنجا اخراج کرده است. معاذ گفت: آیا جز من، کسِ دیگری حاضر به حمایت از شما شده است؟ دختر پیامبر (ص) پاسخ منفی داد. معاذ گفت: تنها با یاری من چه کار می‌توان انجام داد؟ دختر پیامبر (ص) در حالی‌که از منزل معاذ خارج می‌شد، به وی فرمود: دیگر با تو سخن نخواهم گفت تا بر رسول‌خدا وارد شوم.
معصومه
هیچ‌کس جواب درستی نمی‌داد. تنها می‌گفتند: «قَد مَضت بِیعَتِنا لِهذا الرَّجُل»؛ دیگر کار از کار گذشته است و ما با این مرد بیعت کرده‌ایم و نمی‌توانیم با او مخالفت کنیم.
یا امیرالمؤمنین

حجم

۱۵۷٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

حجم

۱۵۷٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

قیمت:
۳,۵۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۴صفحه بعد