بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پسرک فلافل‌‌فروش | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب پسرک فلافل‌‌فروش

بریده‌هایی از کتاب پسرک فلافل‌‌فروش

۴٫۷
(۸۶۶)
او مصداق این شعر زیبا بود: دنبال شُهرتیم و پی اسم و رسم و نام غافل از اینکه فاطمه (س) گمنام می‌خرد
صلوات
مدتی بعد به مغازهٔ ما رفت و آمد پیدا کرد. دوستانش می‌گفتند این جوان طلبهٔ سخت‌کوشی است، اما شهریه نمی‌گیرد. یک بار گفتم: آخه برای چی شهریه نمی‌گیری؟ گفت: من هنوز به اون درجه نرسیدم که از پول امام زمان (عج) استفاده کنم. گفتم: خُب خرجی چی کار می‌کنی؟ خندید و گفت: می‌گذرونیم... یک روز‌ هادی آمد و گفت: اگه کسی کار لوله‌کشی داشت بگو من انجام می‌دم، بدون هزینه. فقط تو روزهای آخر هفته. گفتم: مگه بلدی!؟ گفت: یاد گرفتم، وسایل لازم برای این کار رو هم تهیه کردم. فقط پول لوله را باید بپردازند. گفتم: خیلی خوبه، برای اولین کار بیا خونهٔ ما! ساعتی بعد‌ هادی با یک گاری آمد! وسایل لوله‌کشی را با خودش آورده بود. خوب یادم هست که چهار شب در منزل ما کار کرد و کار لوله‌کشی برای آشپزخانه و حمام را به پایان رساند. در این مدت جز چند لیوان آب هیچ چیزی نخورد. هر چه به او اصرار کردیم بی‌فایده بود. البته بیشتر مواقع روزه بود. اما‌ هادی یا همان که ما او را به اسم ابراهیم می‌شناختیم هیچ مزدی برای لوله‌کشی خانهٔ مردم نجف نمی‌گرفت و هیچ چیزی هم در منزل آن‌ها نمی‌خورد! رفاقت ما با ایشان بعد از ماجرای لوله‌کشی بیشتر شد ..
سینا
وادی‌السلام رسیدیم.‌ هادی به راننده گفت: نگه دار. تعجب کردیم. گفتم: شیخ‌ هادی اینجا چه کار داری؟ گفت: می‌خواهم بروم وادی‌السلام. گفتم: نمی‌ترسی؟ اینجا پر از سگ و حیوانات است. صبر کن وسط روز برو توی قبرستان. هادی برگشت و گفت: مرد میدان نبرد از این چیزها نباید بترسد. بعد هم پیاده شد و رفت. بعدها فهمیدم که مدت‌ها در ساعات سحر به وادی‌السلام می‌رفته و بر سر مزاری که برای خودش مشخص کرده بود مشغول عبادت می‌شده.
گنجینه
دوستانش می‌گویند بعد از شهادت‌ هادی وقتی به خانه‌اش رفتیم دیدیم حتی سجاده‌اش پهن بوده است. انگار که او بعد از نماز برای رفتن و جنگیدن به قدر سجاده جمع‌کردنی هم درنگ نکرده است.
negar_mp
هادی بسیار شوخ‌طبع و خنده‌رو و در عین حال زرنگ و قوی بود. ایده‌های خوبی در کارهای فرهنگی داشت. با این حال همیشه کارهایش را در گمنامی انجام می‌داد. دوست نداشت اسم او مطرح شود.
ادریس
نوشته بود: حجاب‌های امروزی بوی حضرت زهرا (س) نمی‌دهد حجابتان را زهرایی کنید.
هدی✌
یاد آخرین شبی افتادم که با‌ هادی بودم.‌ هادی به خودش اشاره کرد و به من گفت: برادرت در یک انفجار تکه‌تکه می‌شه! اگر چیزی پیدا کردید، در نزدیک‌ترین نقطه به حرم امام علی (ع) دفنش کنید.
يا مهدی (عج)
هادی مصداق واقعی همان حدیثی بود که می‌فرماید:‌ مؤمن شادی‌هایش در چهره‌اش و حزن و اندوهش در درونش می‌باشد.
F313
از برادرانم می‌خواهم که غیر حرف آقا (ولی‌فقیه) حرف کس دیگری را گوش ندهند.
ч̃̾σ̃̾и̃̾ɑً̃̾ѕٌٌُ7
اگر به نامحرم نگاه کنیم راه شهادت بسته می‌شود.
erfan
یک بار از او پرسیدم: تو که شهریه نمی‌گیری، برای کار هم مُزد نمی‌گیری، پس برای غذا چه می‌کنی؟ گفت: بیشتر روزهای خودم را با چای و بیسکویت می‌گذرانم!
آسمونی
هادی می‌گفت برای شهادت باید از خیلی چیزها گذشت. از برخی گناهان فاصله گرفت و... بعد به من گفت: وضعیت حجاب در بغداد چطوره؟ گفتم: خوب نیست، مثل تهران. گفت: باید چشم را از نامحرم حفظ کرد تا توفیق شهادت را از دست ندهیم.
گنجینه
از خواهران می‌خواهم که حجابشان را مثل حجاب حضرت زهرا (س) رعایت کنند، نه مثل حجاب‌های امروز، چون این حجاب‌ها بوی حضرت زهرا (س) نمی‌دهد.
مادربزرگ علی💝
یک بار به او گفتم اگر شعاری ضد حکومت روی دیوار بنویسند و ما برویم آن را پاک کنیم، چه سودی داره چرا این همه وقت می‌گذاری تا شعار پاک کنی؟ این همه پاک می‌کنی، خُب دوباره می‌نویسند! گفت: نه، این کسانی که می‌نویسند زیاد نیستند. اما می‌خوان این‌طور جلوه بدهند که خیلی هستند. من این‌قدر پاک می‌کنم تا دیگر ننویسند. در ثانی این‌ها دارند یه مسئله را که به قول خودشون به رئیس‌جمهور مربوط می‌شه به حساب رهبری و نظام می‌گذارند. این‌ها همه برنامه‌ریزی شده است.
M.Z.K
حتی در جهاد با دشمن‌ها احتمال می‌رود که طرف کشته شود ولی شهید به حساب نیاید، چون برای هوای نفس رفته ... از وصیت‌نامه شهید
امین
هیچ وقت از اتفاقات نگران‌کننده حرف نمی‌زد. آرامش در کلامش جاری بود
F313
«نمی‌گذاشت کسی از دستش ناراحت شود اگر دلخوری پیش می‌آمد، سریعاً از دل طرف درمی‌آورد
F313
هادی با همان چهرهٔ با حیا و دوست‌داشتنی گفت: قبل از ما و شما چند نفر دیگر به دنبال خاطرات شهید ابراهیم ‌ هادی رفتند، اما هیچ کدام به چاپ کتاب نرسید! شاید دلیلش این بوده که می‌خواستند خودشان را در کنار شهید مطرح کنند.
عاطی
دنبال شُهرتیم و پی اسم و رسم و نام غافل از اینکه فاطمه (س) گمنام می‌خرد
دختر کتابخون
دنبال شُهرتیم و پی اسم و رسم و نام غافل از اینکه فاطمه (س) گمنام می‌خرد
رادیو سکوت :)

حجم

۲٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

حجم

۲٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
۷,۵۰۰
۵۰%
تومان