... من نیز پوسیدم
و تفاوت این است
باز روییدم
زِ پوسیدن وُ پوکیدنِ خود
با تجربهتر گُل دادم
آرام
آسمان مست
زندگی مست
ساربان مست
عشق هست
_SOMEONE_
با تو نمیخندد
در کنارت نیست
با تو در فکراست
آرام است، بیکلام
بیش از نیازدر خود، بیتو
زن نمیخندد
زن با تردید
با تاخیر
با ترس
زن نمیخندد
زن با تو نیست
رهایش کن
رَوَد آنجا که خندد
_SOMEONE_
احساس در جریان
وَ
جریان در احساس
وَ من
وَ تو
_SOMEONE_
صبح بود تازه، شب
و من صبحانه را تلخ میزدم هم
نانها چرا تلخند؟
_SOMEONE_
دیشب تازه صبح بود
کار میکردم روی واکُنشِ شهر در لیوان
هر چه سخت بگیری
سختتر
رها نمیکند مرا
بگذار بروم از ماندن
چرا نمیرسَم هرچه ایستادهام؟
_SOMEONE_
کمتر همبزن شیر را در شکر
چای تلخ است
سرما تلختر
_SOMEONE_
چایِ تلخ، سردتر
یا
چایِ سرد، تلختر؟
_SOMEONE_
اما بدان، نباشم
دلدادهای نیست
هنرمند هنردوست
قلب
این، آری این فسردهی دلتنگ
تقدیم تو باد
هنرمند هنردوست