بریدههایی از کتاب کتاب پسر
۳٫۳
(۱۴)
اگر کسی میتوانست همهٔ سیاهیهای روحِ فقط یک انسان را مثل جوهر از ماهی مرکب بیرون بکشد، جهان در تیرگی ناپدید میشد.
soroush
زندگی از حیث یأس و ناکامی بین همهمان عدالت و مساوات برقرار میکند، هر امتیازی که روزگاری داشتهایم علیه خودمان عمل میکند
soroush
این به خندهام میانداخت که هر کسی میتواند من را بکشد، حتی آدمی که اصلاً از ناخنگیر استفاده نمیکند، آدمی آنقدر بدوی که زیر ناخنهایش را هم تمیز نمیکند.
soroush
اضافه کردنِ فصلی جدید به تاریخ جامعِ جنایت کار سختی است. نوشتنیها را نوشتهاند و از این به بعد هر اتفاقی بیفتد تکرار ابدیِ همان سلسلهجنایات است.
soroush
راستش، هنر همیشه دروغ میگوید. با دروغهایش گولمان میزند درست مثل قاتلی که دختری را گول میزند که زیر باران جلو مدرسه منتظر مادرش ایستاده و مادرش دیر کرده. دستمان را مثل دست آن دختر میگیرد و ما را، که دروغ کورمان کرده، از حقیقت، از زندگی دور میکند. هنر این حس را القا میکند که چیزها معنی دارند و همیشه دلیلی پشت اتفاقات هست، ولی حقیقت چیز دیگری است
Shayan8123
باد چند دانه برف به صورتم کوبید. دوروبرم را نگاه کردم و دیدم توی قبرستان تنهایم، قبرستانی که تا چهارگوشهٔ دنیا ادامه داشت. ردیفردیف صلیبهای سنگی در افق رژه میرفتند و ابرهای سیاهِ رجزخوان لشکر میکشیدند. فکر کردم: جنگْ مادرِ همهچیز است: سپاه مردگان علیه سپاه آسمان. رعدی میان دره غرید. من و قبرستان، در سکوتی کرختکننده، جلوههای صوتی طبیعت را میشنیدیم. هر طرف را نگاه میکردم قبری میدیدم، بر فرازش صلیبی افراشته و باوقار، که از عمری گذشته به تسلیم و تحقیر حکایت داشت.
دورتادورم، تا چشم کار میکرد، آینده گشوده بود.
rezai milad
توی قبرستان که باشیم، در محاصرهٔ اموات، بر سرچشمهٔ آگاهی هستیم. توی قبرستان، در همان نگاه اول، چیزی که باید از زندگی بفهمیم میفهمیم؛ همین که داریم میمیریم.
rezai milad
مصایب زندگی مادرم بیشتر بود چون همزمان که داشت از دست شوهر و پسرش، از عذابی که ما دوتا به او میدادیم، فرار میکرد، به سوی مرگ هم میرفت
rezai milad
روی ایوان ایستادم و نطق قرّایم را فریاد زدم، ولی وقتی یکهو یاد پدرم افتادم تمامش کردم.
معصومه توکلی
حجم
۲۳۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۳۵ صفحه
حجم
۲۳۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۳۵ صفحه
قیمت:
۵۵,۰۰۰
۲۷,۵۰۰۵۰%
تومانصفحه قبل
۱
صفحه بعد