بریده‌هایی از کتاب کوهستان تویی

عادات و رفتارهایی که نمی‌توانید ترک کنید ــ مهم نیست که چه‌قدر مخرب یا محدودکننده‌اند ــ به طور هوشمندانه‌ای توسط ناخودآگاه شما طراحی شده‌اند تا نیازهای برآورده‌نشده، احساسات جابه‌جاشده یا امیال نادیده‌گرفته‌شده را برآورده کنند.

وقتی خودتان را عادت می‌دهید به انجام کارهایی که در زندگی سبب پیشرفت‌تان می‌شوند آن کارها را مهارت می‌نامید. همین کارها اگر سبب پسرفت شما شوند آن‌ها را خودویرانگری می‌نامید. مهارت و خودویرانگری دو روی یک سکه‌اند و عملکرد یکسانی دارند.

بگذارید واضح به شما بگویم: پایان دادن به رفتارهای ویرانگر یعنی یک تغییر بزرگ در راه است. زندگی جدیدتان به قیمت زندگی قبلی‌تان تمام خواهد شد. به قیمت ترک کردن نقطهٔ امن‌تان و جهت‌یابی جدید تمام خواهد شد. به قیمت تغییر روابط و دوستان‌تان تمام خواهد شد. به قیمت دوست داشته نشدن یا فهمیده نشدن‌تان تمام خواهد شد. مهم نیست. در عوض افراد جدیدی هستند که با آن‌ها ملاقات خواهید کرد. قرار است یک منطقهٔ امن جدید پیرامون چیزهایی بسازید که واقعاً باعث پیشرفت شما می‌شوند. به جای این‌که دوست‌تان بدارند عاشق‌تان خواهند بود و به جای درک شدن دیده می‌شوید.

اگر واقعاً مایل به تغییرید، بگذارید خشمگین شوید! نه از دست دیگران یا جهان بیرون، بلکه از دست خودتان. خشمگین شوید و مصمم باشید و در نهایت بگذارید دید تونلی‌تان گسترش یابد، آن‌هم صرفاً بر مبنای یک ایده: این‌که دیگر این‌طور که هستید ادامه نخواهید داد.

«شما باید خالص‌ترین، خالص‌ترین و خالص‌ترین شکل سیر شدن از همه‌چیز را تجربه کنید و درد بکشید. من به معنای واقعی کلمه فریاد زدم “دیگر قرار نیست این‌طوری زندگی کنم!”»

بدترین نقطه اغلب جایی است که ما سفر شفابخش خود را از آن‌جا آغاز می‌کنیم؛ نه به این دلیل که ناگهان نور را می‌بینیم، نه به این دلیل که بدترین روزهای ما به شکلی جادویی به تجلی تبدیل می‌شوند و نه به این دلیل که کسی ما را از جنون نجات می‌دهد، بلکه بدترین نقطه تبدیل به نقطه عطف می‌شود زیرا تنها نقطه‌ای است که اغلب افراد فکر می‌کنند: من هرگز نمی‌خواهم دوباره این احساس فعلی‌ام را داشته باشم. این فکر تنها یک ایده نیست، یک اعلامیه و شاید قطعنامه است؛ یکی از متحول‌کننده‌ترین چیزهایی است که می‌توانید تجربه کنید و پایه‌ای خواهد شد تا همهٔ چیزهای دیگر را بر آن بنا کنید.

اگر می‌دانید که باید در زندگی‌تان تغییر ایجاد شود ولی از هدف‌تان دورید یا هنوز نمی‌توانید تصور کنید که چگونه به آن خواهید رسید اشکالی ندارد. اگر بارها از ابتدا شروع کنید اشکالی ندارد. اگر در پایین‌ترین سطح قرار دارید و هنوز نمی‌توانید مسیر خود را ببینید اشکالی ندارد. اگر هنوز در پایین‌ترین نقطه از کوهستان بزرگ خود هستید و هربار که برای غلبه بر آن تلاش کرده‌اید شکست خورده‌اید اشکالی ندارد.

معنی واقعی خود را دوست داشتن این است که دیگر آن زندگی‌ای را که از آن ناراضی هستید نپذیرید؛ این است که بتوانید مشکلات را به طور واضح بشناسید و صریح بیان‌شان کنید.

شما برای این‌که از فضای امنی که برای خود ساخته‌اید خارج نشوید در مرز باورهای خود مانده‌اید.

اگر تعهد اصلی شخصی کنترل کامل زندگی خودش باشد، ممکن است در مورد چیزهایی که حس از دست دادن کنترل دارند اضطراب غیرمنطقی داشته باشد.

اگر در زندگی به نقطه‌ای رسیدید که ترسناک‌ترین و مضرترین چیزی که با آن روبه‌رو بودید ترس از این بود که آیا قادر به کنترل احساسات خود خواهید بود یا نه بدانید که در جای درست خود ایستاده‌اید.

پردازش سالم احساسات برای هر کسی متفاوت به نظر می‌رسد اما به طور کلی شامل مراحل زیر است: - روشن کنید که چه اتفاقی افتاده است؛ - احساسات خود را بشناسید و بپذیرید؛ - درست کردن اوضاع را آغاز کنید.

خودویرانگری از وابستگی‌های ناآگاهانه و مخرب ناشی می‌شود

بین شکست علی‌رغم تلاش برای دست‌یابی به چیزی جدید و شکست به دلیل کم‌کاری و ضعف در مسئولیت‌پذیری تفاوت وجود دارد.

اگر گذشته را هرگز رها نکنید و دوباره تلاش نکنید، قطعاً شکست خواهید خورد.

زندگی‌تان تمام نشده است و شما برای همیشه شکست نخورده‌اید، اما اگر گذشته

در «کار با کودک درون» شما خود کوچک‌ترتان را تجسم می‌کنید و او را مورد خطاب قرار می‌دهید. اغلب بسته به این‌که کدام نسخه از شما آسیب دیده است با کودک درون در سنی خاص ارتباط برقرار می‌کنید، از او یاد می‌گیرید، از او محافظت می‌کنید یا راهنمایی‌هایی را که آن زمان نیاز داشته به او ارائه می‌دهید.

خودِ قدرتمندتر من امروز باید چه کند؟ اولین قدم برای تبدیل شدن به قدرتمندترین نسخهٔ خود این است که به معنای واقعی کلمه آن شخص را تصور کنید و البته خود را از شرایط فعلی نیز خارج نکنید. از خود بپرسید: اگر قدرتمندترین نسخهٔ من بود در این شرایط چه کاری انجام می‌داد؟ با این روز چه می‌کرد؟ چگونه به این چالش پاسخ می‌داد؟ چگونه به جلو حرکت می‌کرد؟ چگونه فکر می‌کرد؟ چه احساسی داشت؟

شفا یافتن نیازمند این است که فهرستی صادقانه از کینه‌ها، پرخاشگری‌ها، خلأها و ترسی که در تمام این مدت نادیده گرفته‌اید تهیه کنید. این لیست از شما می‌خواهد که دقیقاً آن‌چه در زندگی اشتباه است را بررسی کنید تا بتوانید برای درست کردن آن دست‌به‌کار شوید. از شما می‌خواهد در مورد احساس واقعی خود کاملاً صادق باشید و سپس آن را درک کنید.

هیچ مانعی بیش‌تر از خودت تو را از زندگی بازنمی‌دارد