درست مثل ضربالمثل از تو به یک اشاره، از ما به سر دویدن.
nilo
این یه داستان خیلی خوب بود. یه دختر فراری که مورد ضربوشتم یه فعال سیاسی قرار گرفته، و بعد از کشتنشدن تصادفی فرزندش از کشور فرار میکنه.
جرائم خشونتآمیز، اسرار طولانی که به خاک سپرده شده، یه تراژدی، یه کودک مرده، یه بلوند زیبا... این همهی ماجرا بود.
این داستان حتا نهنگها و دلفینها رو هم داشت. بهخاطر خدا.
nilo
زمانی رو به یاد آوردم که اون اندام باریک و قامت کشیده و موهای بلوند رو تو آینه تماشا میکردم. متوجه شدم که عاشق شدم. کلمات قدرتشون رو از دست داده بودن، نشستم و به پشتم تکیه دادم و به مبل روبهروم زل زدم. خدایا من عاشق شدم. گفت: «خب خدا رو شکر.» سیگارش رو بیرون آورد و گفت:
nilo