بریده‌هایی از کتاب کمال گرای مضطرب

درحالی‌که ممکن است کمال‌گرایی به شما نوید موفقیت و رضایت دهد، باعث خستگی روحی و جسمی و همچنین ناکامی می‌شود و هرگز احساسِ «به‌اندازهٔ کافی خوب و بسنده‌بودن» نخواهید داشت.

- استرس که خود را به‌صورت تنش عضلانی، سردرد، تحریک‌پذیری و تغییر در اشتها (حذف وعده‌های غذایی، پرخوری و موارد مشابه) نشان می‌دهد. - نگرانی که خودآگاهی و درک را مختل می‌کند و به‌ندرت دست از سرتان برمی‌دارد. - اضطراب که در طول روز و حتی در رختخواب هم رهایتان نمی‌کند و شب‌ها نمی‌گذارد بخوابید.

همین کار را با افکارتان هم انجام دهید: به آن‌ها توجه کنید و بگویید: «بله، می‌فرمودین، گوشم با شماست.» و بعد توجه خود را به چیزی معطوف کنید که بیشتر ارزش وقت و انرژی شما را داشته باشد.

این کتاب را برای افرادی نوشتیم که: - به‌خاطر نبودن در جایگاهی که معتقدند باید باشند، غرق در اضطراب و استرس و نگرانی هستند؛ - به این نتیجه رسیده‌اند که کمال‌گرایی زمام و کنترل زندگی آن‌ها را به دست گرفته است؛ - دوست دارند بدانند چرا نمی‌توانند بی‌خیال بعضی موضوعات و چیزها

به‌جای تمرکز بر افکاری که منطقی یا واقعی به نظر می‌رسند (داستان انسجام) بر افکاری که منطبق بر هدف‌هایتان هستند تمرکز کنید (کاربردی) و تلهٔ کمال‌گرایی را دور بزنید.

وقتی پاسخ صحیح را نمی‌دانید، دست به عمل بزنید. زمانی که دیگر نگران اشتباهات نیستید و به کار و راه خود ادامه می‌دهید، به‌احتمال زیاد بازدهی بیشتری خواهید داشت تا اینکه درمورد کاستی‌های خود نشخوار فکری کنید و گرفتار تردید و بلاتکلیفی شوید.

همین دنبال‌کردن کمال و بی‌نقصی شبیه دنبال‌کردن موجودی است که وجود ندارد

اگر دربارهٔ استانداردهای خود سرسخت و انعطاف‌ناپذیر هستید، از آن‌ها کوتاه نمی‌آیید و ارزش خود را براساس توانایی‌تان در برآورده‌کردن این استانداردها می‌سنجید، احتمالاً در منتهی‌الیه ناسازگاری قرار دارید.

صحنه‌ای را مجسم کنید که شما را لبریز از شادی و آرامش می‌کند و بعد به سؤال‌های زیر پاسخ دهید: - کجا هستید؟ - چه کسی اطراف شماست؟ - درحال انجام چه کاری هستید؟ - چه احساسی دارید؟ - چه می‌بینید و چه می‌شنوید؟ - و نهایتاً اینکه این صحنه چقدر با خواستهٔ فعلی‌تان دربارهٔ کمال و بی‌نقصی هم‌پوشانی دارد؟

چیزهایی که می‌خواهید شاید این‌ها باشند: داشتن ارتباط عمیق با آدم‌ها؛ ایجاد تأثیری مثبت بر محیط‌زیست؛ کاوش و جست‌وجو در تمامی چیزهای موجود در جهان مانند صخره‌ها، اقیانوس‌ها، شهرها و فرهنگ‌های گوناگون؛ یا پرورش فرزند جدید و تماشای تاتی‌تاتی‌کردن، افتادن و دوباره بلندشدن کودک نوپای خود. هرچیزی که به ذهنتان می‌رسد در دفترچه یادداشت خود بنویسید.

در جایگاه موجودی باهوش، احتمالاً به این نتیجه رسیده‌اید که آنچه هستید باعث نمی‌شود دوست‌داشتنی باشید. شاید کسانی که وظیفهٔ نگهداری و سرپرستی شما را به عهده داشتند می‌خواستند به هر قیمتی شده موفق شوید چون معتقد بودند انجام بهتر کارها و فشار بیشتر شما را در موقعیتی قرار می‌دهد که زندگی شادی داشته باشید. در نتیجه هر بار که موفق می‌شدید بیشتر خواستار و پیگیر می‌شدند

همان‌طور که نویسندگان گوشزد می‌کنند، زمانی که خودانتقادگری نیروی محرکهٔ عملکرد باشد، حتی اگر تا حدی موفقیت را تجربه کنید، درمانده و غمگین خواهید شد.

توصیه می‌کنیم با هدف‌های بیش از حد آسان شروع کنید، به‌خصوص زمانی که برای اولین بار درحال تهیهٔ پیش‌نویس هدف‌های اسمارت هستید، به‌حدی آسان که احساس ساده‌لوحی کنید.

اینکه صرفاً کاری را یک بار یا حتی چند بار انجام داده‌اید دلیل بر واقع‌بینانه‌بودن آن نمی‌شود.

آنچه مهم و تأثیرگذار است پیروی از افکار است

تا وقتی از درستی تصمیمی مطمئن نشده باشید، نمی‌توانید اقدام به تصمیم‌گیری کنید؛ اما ازآنجایی‌که آدمی در تردیدی دائمی به سر می‌برد، هرگز تصمیم نمی‌گیرید.

آیا اگر به‌خاطر اشتباه‌کردن در محل کارتان احساس خجالت و شرمندگی نکنید، واقعاً شغل خود را از دست می‌دهید؟ اگر از این باور که «پدر یا مادر بدی» هستید دست بردارید، فرزندانتان را گرسنه و نامرتب رها می‌کنید؟

در واقع کاری که می‌کنید این است که دستاوردهای قدیمی را به یاد می‌آورید، دائماً به شکست‌های گذشته فکر می‌کنید و نگران آینده‌اید. درحالی‌که فضای کنونی را که در آن حضور دارید نادیده می‌گیرید.

آیا باز هم عروسک خیمه‌شب‌بازی کمال‌گرایی شده‌اید؟ شاید قاعده‌ای که از آن پیروی می‌کنید این باشد: «باید ارزش‌های درست رو شناسایی کنی تا زندگی باارزشی داشته باشی.»

«باید ارزش‌های درست رو شناسایی کنی تا زندگی باارزشی داشته باشی.»