بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب فیلم کوتاهی درباره دیگران | طاقچه
تصویر جلد کتاب فیلم کوتاهی درباره دیگران

بریده‌هایی از کتاب فیلم کوتاهی درباره دیگران

گردآورنده:محسن آزرم
انتشارات:نشر گیلگمش
امتیاز:
۳.۰از ۲ رأی
۳٫۰
(۲)
گنجاندن آدم‌ها در کلمه‌ها تقریباً ناممکن است. این کارها بیش‌تر شبیه یک بازی است. البته انسان موجودی است که مدام این کار را می‌کند. فضیلت و تمایز انسان هم همین است. به‌هرحال هر موجودی حدوحدود و رسمی مخصوص خودش دارد و حد انسانی ما هم زبان است. ما از زبان ناگزیریم. جنبه‌هایی از کاراکتر یک آدم، بنا به ویژگی ذهن‌مان، در حدود ارتباطی که با او داریم، منجر می‌شود به شکل گرفتن پاره‌ای مفاهیم و داوری‌ها درباره‌اش. این هم منطقی است. هر چند بلافاصله بعدش ممکن است همهٔ این چیزها کمی بامزه، مطایبه‌آمیز و عجیب به نظر بیایند.
mohsen
غیر از این‌ها کوندرا انتقاد دیگری از فیلم‌نامه نکرد؟ می‌دانید؛ آخر می‌گفتند از دیدن فیلم اصلاً راضی نبوده و گفته ترجیح می‌دهد دیگر هیچ‌کدام از رمان‌هایش به فیلم تبدیل نشوند.
قاصدک حسینی
ولی در سینما چنین چیزی ممکن نیست؛ چون سینما هنری رئالیستی است؛ یعنی هر قدر هم که ظاهری انتزاعی داشته باشد، باز هم واقع‌گرایانه است. البته همیشه استثنایی هم پیدا می‌شود. مثلاً لوئیس بونوئل هیچ‌وقت از رئالیسم در سینما خوشش نمی‌آمد و می‌گفت واقعیت لزوماً همین چیزی نیست که می‌بینیم. بگذریم.
قاصدک حسینی
این‌جور چیزها را، معمولاً، در دنیای تئاتر، یعنی روی صحنه، می‌پذیریم؛ چون می‌دانیم که داریم تئاتر می‌بینیم و با یک ماجرای واقعی سروکار نداریم. روی صحنهٔ تئاتر همه‌چیز می‌تواند ساختگی باشد. اصلاً ساختگی بودن یکی از ویژگی‌های تئاتر است.
قاصدک حسینی
یک نکته را هم باید همین جا توضیح بدهم؛ این‌که سینما زمزمه کردن و آهسته حرف زدن را ابداع کرده. روی صحنهٔ تئاتر که نمی‌شود زمزمه کرد؛ چون تماشاگرانی که انتهای سالن نشسته‌اند واقعاً هیچی نمی‌شنوند؛ تازه اگر ردیف‌های جلو چیزی بشنوند
قاصدک حسینی
این‌جوری بود که بونوئل تمرین‌هایی را که قبلاً انجام داده بود حالا با دو بازیگر جدید از سر گرفت؛ کارول بوکه و آنخلا مولینا. کار واقعاً خیلی خوب پیش می‌رفت، بونوئل واقعاً به این شکل تازه‌ای که انتخاب کرده بودیم علاقه‌مند شده بود و فیلم هم به نظرم واقعاً جذاب و تکان‌دهنده از کار درآمد؛ چون تماشاگر، در این فیلم زن را می‌بیند؛ این زن یا آن زن بخصوص را نمی‌بیند، بلکه اساساً مؤنث بودن را می‌بیند؛ مفهوم مؤنث بودن را، چیزی که معمولاً در فیلم‌های دیگر به چشم نمی‌آید؛ چیزی که معمولاً فیلم‌سازان علاقه‌ای به آن ندارند.
قاصدک حسینی
تاتی وقتی دید چیزِ زیادی دربارهٔ فیلم‌نامه نمی‌دانم، دستم را گرفت و برد توی اتاق تدوین. گفت: «ببین، این فیلم‌نامه‌ای است که فیلم را از رویش ساخته‌ام. فیلم‌نامه را بخوان و هم‌زمان فیلم را هم ببین. همهٔ چیزی که باید یاد بگیری در فاصلهٔ فیلم‌نامه و فیلم است.»
قاصدک حسینی
همان‌قدر که از مرگ نفرت داشت، عاشقش هم بود. سال‌های سال انتظار کشیده بود تا مرگ از راه برسد. این‌جور وقت‌ها از مرگ که حرف می‌زد، ترکیب عجیبی بود از عشق و نفرت، از مهربانی و تلخی. تکیه‌کلامش این بود: «کاش زنده بمیرم.» حرف عجیبی است.
قاصدک حسینی
تخیل هم مثل عضله‌هایی است که در بدن داریم، باید تخیل را تمرین داد تا مثل حافظه قوی شود. تخیلی که ورزیده باشد هیچ‌وقت آدم را تنها نمی‌گذارد.
قاصدک حسینی
جنبه‌هایی از کاراکتر یک آدم، بنا به ویژگی ذهن‌مان، در حدود ارتباطی که با او داریم، منجر می‌شود به شکل گرفتن پاره‌ای مفاهیم و داوری‌ها درباره‌اش. این هم منطقی است. هر چند بلافاصله بعدش ممکن است همهٔ این چیزها کمی بامزه، مطایبه‌آمیز و عجیب به نظر بیایند. خوب که نگاه کنی، می‌بینی آدم‌ها را بنا به تجربهٔ خودت به کلمه تبدیل کرده‌ای. آدم‌ها را در بستهٔ واژه‌ها حبس کرده‌ای و کم‌کم از یاد برده‌ای که آن‌ها، بیرون از این داوری و وصف و کلمه‌های تو، وجودی زنده و واقعی و متفاوت‌اند و شناخت تو از آن‌ها فقط شناخت خیلی غیرقطعی و محدود خودت است و هیچ عینیتی ندارد. بسیاری این تمایز را در نظر نمی‌گیرند.
قاصدک حسینی

حجم

۱۱۳٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۴۲ صفحه

حجم

۱۱۳٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۴۲ صفحه

قیمت:
۴۳,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد