بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مگر می شود نخواند | طاقچه
تصویر جلد کتاب مگر می شود نخواند

بریده‌هایی از کتاب مگر می شود نخواند

نویسنده:زینب جوکاری
امتیاز:
۴.۰از ۱ رأی
۴٫۰
(۱)
دختری که مثل خودم تشنه اسباب‌بازی بود و شاید هم کمی بیشتر، می‌آید و یک‌روزه سقف آشپزخانه خیالی‌ام را روی سرم ویران می‌کند و باعث می‌شود تا مادرم مرا بی‌مسئولیت بخواند و تا مدت‌ها مرا از داشتن اسباب‌بازی محروم کند.
مستاجر
او نمی‌خوابد در آغوش رهایی و ولی در سرش خروارها وارستگی است..
مستاجر

حجم

۴۱٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۳۸ صفحه

حجم

۴۱٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۳۸ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد