بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خواب با چشمان باز | طاقچه
کتاب خواب با چشمان باز اثر ندا کاووسی‌فر

بریده‌هایی از کتاب خواب با چشمان باز

۱٫۴
(۸)
«تو همیشه می‌خواستی از خونه فرار کنی. یادته می‌خواستی زن اون راننده‌تاکسیه شی؟ بابا نذاشت.» خواهرش گفت: «یادم نیست.» گفت: «چه‌طور یادت نیست؟! کفش‌هاشو انداختیم تو صحرای پشت خونه. مرد بیچاره چه‌قدر دنبال‌شون گشت. آخرش دمپایی‌های بابا رو پوشید.»
rezahasibi

حجم

۱۱۹٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

حجم

۱۱۹٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

قیمت:
۱۴,۰۰۰
۷,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد